Quantcast
Channel: آموزش انگلیسی به عنوان
Viewing all 2216 articles
Browse latest View live

خصـوصیات گروه‌های خـونی را بیشتـر بشناسیـد

$
0
0


 
 



شاید وقتی پروفسور کارل لندشتاینر، پزشک اتریشی سرگرم آزمایش روی گروه های خونی بود، هرگز فکر نمی کرد که نتیجه پژوهش هایش چه نقش ارزشمندی را در نجات زندگی انسان ها بازی خواهد کرد. کشف گروه های خونی و امکان انتقال خون از فرد سالم به فرد بیمار، که جایزه نوبل و عنوان پدر طب انتقال خون را برای این دانشمند به همراه داشت، منجر به نجات زندگی میلیون ها بیمار از طریق دریافت خون‌های اهدایی گردید.


گروه های خونی اصلی

تفاوت گروه های خونی مختلف به وجود یا عدم وجود پروتئین های ویژه ای به نام آنتی ژن که در فارسی "پادزا" یا "پادگن" نامیده می شوند، بر می گردد. پادگن یا آنتی ژن ماده‌ای است که می تواند بدن را برای ساخت پادتن تحریک نماید. تقریباً تمامی موادی که به شکل آنتی ژن عمل می کنند، پروتئین های خارجی هستند که از راه عفونت، تزریق و یا روش های دیگر وارد بدن می شوند. "پادتن" یا آنتی بادی ماده‌‌ای است که در پاسخ به تحریک یک آنتی ژن در بدن ساخته شده و با آن واکنش نشان می دهد.

آنتی ژن های گروه های خونی بر سطح گلبول های قرمز قرار دارند و شامل ده ها نوع می شوند. مهمترین آنتی ژن های گروه های خونی، آنتی ژن های A و B می باشند. برخی افراد آنتی ژن نوع A ، برخی نوعB ، برخی هر دو آنتی ژن A و B را دارا هستند و برخی نیز هیچ یک از این آنتی ژن ها را ندارند که به گروه خونی O معروف می باشند. به این ترتیب افراد مختلف در گروه های خونیAB ، B ، A و O قرار می‌گیرند.

باید توجه داشت که حیوانات و انسان علاوه بر داشتن آنتی ژن های گروه های خونی بر سطح خود، ممکن است واجد آنتی بادی بر علیه آنتی ژن های گروه خونی که خود فاقد آن ها نیز هستند،‌باشند. مثلا افرادی که گروه خونی آنها A است، در سرم خود آنتی بادی بر ضد آنتی ژن B دارند. همچنین افرادی که گروه خونی آن ها B است، در سرم خود آنتی بادی بر ضد آنتی ژن A دارند. واجدین گروه خونی AB فاقد هر گونه آنتی بادی بوده و دارندگان گروه خونی O دارای آنتی بادی بر علیه آنتی ژن های A و B هستند.

بروز آنتی ژن های گروه های خونی تحت کنترل ژن های خاصی است و به ارث رسیدن آن ها از قوانین ژنتیک تبعیت می‌کند. بنابر این گروه خونی شما به آنچه که از والدین خود به ارث برده اید، بستگی دارد. درصد توزیع گروه های خونی در جمعیت های مختلف، متفاوت است. در ایران 38% افراد دارای گروه خونی O و 33% افراد دارای گروه خونی A و 22% افراد دارای گروه خونی B و تنها 7% افراد دارای گروه خونی AB می باشد. همه گروه های خونی با هم سازگار نیستند. دانسـتن گروه خونی هنگام دریـافـت و یـا پـیـوند عضـو از اهـمیت بالایی برخوردار می باشد. دریافت خون نـامتـجـانس و ناسازگار می تواند به واکنش شدید ایمنی و تخریب گسترده گلبول های قرمز، افت فشار خون، نارسایی کلیوی، شوک، لخته شدن خون، حـمـله قلبی، تشکیل لخته خون در ریه، سکته مغزی و حتی مرگ گیرنده خون بیانجامد.

سیستم RH (مثبت و منفی)

در سال 1940 ، "لندشتاینر" که کاشف گروه های اصلی خون بود، به همراه دستیار خود، "وینر" نشان دادند علاوه بر گروه خونی A و B و O، سیستم دیگری به نام Rh (ار- هاش) نیز وجود دارد. هر فردی که عامل Rh را روی گلبول های قرمز خود داشته باشد Rh مثبت و اگر نداشته باشد Rh منفی است. حدود 85 تا 90% ایرانیان Rh مثبت و مابقی Rh منفی هستند.

 

آنتی بادی های غیر منتظره

ممکنست آنتی بادی‌های کمیاب دیگری هم علاوه بر آنتی بادی های ضد گروه های خونی A و B و O و Rh، در سرم افراد مختلف وجود داشته باشد. این آنتی بادی ها بر ضد آنتی ژن های نایابی که ممکن است روی سطح گویچه های سرخ پراکنده باشند، ساخته شده اند. مانند گروه های کل، دافی و ... . با آن که اغلب، ما انتظار نداریم در سرم افراد، چنین آنتی بادی هایی را مشاهده کنیم، با این حال وجود آن ها به نوبه خود واجد اهمیت هستند. به همین دلیل زمانی که دستور تزریق خون داده می شود و خون بیمار تعیین گروه می شود، سرم او نیز از لحاظ وجود آنتی باد های غیر منتظره بر ضد آنتی ژن های گویچه های سرخ دهنده، آزمایش می شود. گویچه های سرخ دهنده به سرم بیمار گیرنده خون نزدیک می شوند، در صورت ایجاد واکنش (به هم چسبیدگی و یا انهدام سلول ها) از تزریق آن خودداری می گردد. به این آزمایش، سازگاری گروه های خونی یا "کراس مچ " می گویند.

سازگاری گروه های خونی

گروه خونی O، به تمام گروه های خونی می تواند خون اهدا کند، اما فقط می تواند از گروه خونی O خون دریافت کند.
گروه خونی A، می تواند به گروه های AB و A خون اهدا کند و از گروه های خونی A و O خون دریافت کند.
گروه خونی B، می تواند به گروه های AB و B خون اهدا کند و از گروه های خونی B و O خون دریافت کند.
گروه خونی AB، تنها می تواند به گروه خونی AB خون اهدا کند، ولی از تمام گروه های خونی می تواند خون دریافت کند.

گویچه های سرخ گروه خونی O هیچ آنتی ژنی ندارند و دهنده عمومی محسوب می شوند. بنابراین در مواقع اضطراری می توان خون گروه O را به هر گروه خونی دیگری تزریق نمود. در یک حادثه منجر به خونریزی شدید، زمان بسیار مهم است و گاه نباید منتظر پیدا کردن خون هم گروه ماند و گاهی چه بسا جایز نیست حتی برای تعیین گروه خونی خود مصدوم نیز وقت را تلف کرد. در این گونه موارد، در دسترس بودن خون گروه O می تواند تنها راه نجات باشد. از طرفی دیگر فردی با گروه خونی AB می تواند در مواقع اضطراری با خیالی آسوده از همه گروه های خونی دیگر، خون دریافت کند (گیرنده عمومی)، زیرا پلاسمای گروه خونیAB بر ضد هیچ یک از گروه های خونی دیگر آنتی بادی ندارد. با همه این ها، در شرایط عادی، تمامی خون هایی را که برای تزریق بکار می بریم باید با خون گیرنده آن، هم گروه باشد و علاوه بر آن آزمایش سازگاری (کراس مچ) نیز برای آنها انجام شده باشد.

اهمیت گروه های خونی

اهمیت گروه های خونی زمانی مشخص می شود که فرد نیاز به تزریق خون پیدا کند و مجبور شویم به او خون تزریق کنیم. دراین صورت اگر گویچه های سرخ دهنده، آنتی ژنی داشته باشد که در پلاسمای گیرنده، آنتی بادی ضد آن وجود داشته باشد، این گویچه ها پس از تزریق، به سرعت به هم چسبیده و نابود می شوند و علاوه بر عدم کارآیی، باعث ایجاد عوارض شدید و یا حتی مرگ گیرنده خواهند شد.
 


 

پس از ورود خون ناسازگار به رگ فرد گیرنده، آنتی بادی های موجود در خون وی به آنتی ژن های موجود در سطح گلبول های قرمز بیگانه (فرد دهنده) متصل می شوند. در این حال روند تخریب گلبول های قرمز شروع شده و گلبول های قرمز پاره می شوند. علائم اولیه تزریق خون ناسازگار شامل لرزش بدن، فلج، تشنج، انعقاد داخل عروقی، تب و پیدایش هموگلوبین در ادرار است. اقدامات فوری برای درمان واکنش های انتقال خون، شامل متوقف کردن انتقال خون و زیاد کردن حجم ادرار با کمک داروهای خاص می‌باشد، چرا که تجمع هموگلوبین در کلیه ممکن است موجب اختلال عملکردی کلیه و از بین رفتن این عضو مهم بدن گردد. اگر اقدامات درمانی فوری صورت نگیرد، ممکن است باعث مرگ هم گردد.

آزمایش سازگاری چیست؟ و چرا تزریق خون غیرهمساز، خطرناک و مرگ‌افرین است؟

دکتر نگین بابادی‌پور کارشناس دفتر برنامه‌ریزی، جذب و نگهداری اهداکنندگان سازمان انتقال خون ایران در گفت‌وگو با ایسنا گفت: همه افراد باید گروه خونی و ارهاش (مثبت یا منفی)‌ خون خود را بدانند، زیرا هر انسانی ممکن است روزی نیاز ضروری به دریافت خون داشته باشد. البته برای جلوگیری از واکنش خطرناک بین آنتی ژن‌های یک فرد با آنتی بادی‌های فرد دیگر، قبل از اینکه یک بیمار خون دریافت کند در بانک خون بیمارستان‌ها چند آزمایش انجام می‌شود که به آنها "آزمایش سازگاری" می‌گویند و پس از تکمیل آزمایشات، خون سازگار به بیمار تزریق می‌شود.

گروه خونی O، دهنده عمومی :
بابادی‌پور با اشاره به اینکه بر روی گلبول‌های قرمز افرادی که گروه خونی O دارند، هیچ آنتی ژنی وجود ندارد، گفت: بنابراین در مواقع ضروری می‌توانیم گروه خونی O را به هر گروه خونی دیگری تزریق کنیم و این گروه خونی "دهنده عمومی" است. مثلا در یک حادثه منجر به خونریزی شدید، زمان بسیار مهم است و گاهی نمی‌توانیم منتظر پیدا کردن خون هم گروه بمانیم در این گونه موارد در دسترس بودن خون گروه O می‌تواند تنها راه نجات باشد.

گروه خونی AB، گیرنده عمومی :
وی افزود: اما افرادی که دارای گروه خونی AB هستند هم آنتی ژن A دارند و هم آنتی ژن B و پلاسمای خون آنها بر ضد هیچ کدام از گروه‌های خونی آنتی بادی(پادتن) ندارد. بنابراین در مواقع ضروری با خیالی آسوده می‌توانند از همه گروه‌های خونی دیگر خون دریافت کنند که به آنها "گیرنده عمومی" می‌گویند.
 



گروه خونی O دهنده عمومی و گروه خونی AB گیرنده‌ عمومی است.


سازگاری دستگاه گوارش گروه های خونی به مواد غذایی

انسان‌ها از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند. این تفاوت در گروه‌های خونی آنها نیز وجود دارد. فردی که گروه خونی A مثبت دارد، نمی‌تواند از فردی با گروه خونی B منفی خون بگیرد زیرا در این صورت بدنش به شدت واکنش نشان می‌دهد. در مورد موادغذایی نیز همین مساله صادق است، یعنی برخی موادغذایی که بدن بعضی افراد به خوبی می‌پذیرد با دستگاه گوارش برخی دیگر از افراد سازگار نیست. البته در اینکه دستگاه گوارش می‌تواند خود را سازگار کند، شکی نیست اما اگر بدانید چه موادغذایی‌ای با بدن شما سازگارتر هستند، نیازی نیست بی‌دلیل دستگاه گوارشتان را خسته کنید.

گروه خونی O
این گروه خونی قدیمی‌ترین و رایج‌ترین گروه خونی است که از 50 هزار سال پیش تاکنون در رگ‌های انسان‌ها جریان داشته است. بررسی‌ها نشان داده‌اند گروه خونی انسان‌های اولیهO بوده و با توجه به اینکه آنها بیشتر گوشتخوار بوده‌اند، پس بدنشان با این ماده غذایی سازگار شده است. معده افرادی که گروه خونی O دارند اسید و تمام آنزیم‌های لازم برای هضم پروتئین‌های حیوانی را به اندازه کافی تولید می‌کند. از سوی دیگر، گروه خونی O دهنده جهانی است اما فقط از گروه O می‌تواند خون دریافت کند. از دیگر مزیت‌های این گروه خونی، سیستم ایمنی قوی و متابولیسم خوب است.

جالب است بدانید سیستم ایمنی خوب و قوی‌ این گروه، باعث می‌شود بیشتر به بیماری‌های خودایمنی مبتلا شوند و میزان ابتلا به آلرژی نیز به همین علت در آنها بالاتر است. دستگاه گوارش دارندگان گروه خونی O به راحتی با غذاهای جدید سازگار نمی‌شود و جز پروتئین با سایر گروه‌های غذایی مشکل دارد. اگرچه این عدم تحمل را نمی‌توان مسئول بروز مشکلات موثری در این افراد دانست، ولی ظاهرا در مقابل زخم‌های معده و اثنی‌عشر حساسیت بیشتری دارند.

از آنجا که دستگاه گوارش افراد دارای این گروه خونی با مصرف پروتئین مشکلی ندارد، میزان چربی دریافتی‌شان بالاست و به همین علت خطر ابتلا به گرفتگی شرایین و ناراحتی‌های قلبی – عروقی در آنها افزایش می‌یابد. به کسانی که گروه خونی‌شان O است، توصیه می‌شود میزان مصرف پروتئین‌های حیوانی را کاهش دهند و سعی کنند سبزی را وارد برنامه غذایی‌شان کنند، در ضمن مراقب مصرف غلات، کلم و سبزی‌های خشک باشند زیرا بدن آنها در هضم گلوتن کمی دچار مشکل است. بطورکلی این گروه خونی با گوشت قرمز سازگاری بیشتری دارند. غذاهای دریایی هم برای آنها خوب است. در عین حال باید انواع لوبیا، سویا، قارچ و زیتون را با احتیاط مصرف کنند.

گروه خونی A
این گروه خونی از حدود 20 هزار سال پیش یعنی از زمانی که کشاورزی رونق گرفت، پدیدار شد. کشاورزان زندگی خود را از طریق شکار، دامپروری و زراعت می‌گذراندند و گروهی زندگی می‌کردند و فعالیت فیزیکی آنها به نسبت کمتر از پیشینیان خود بود. زندگی جدید، این مردم را با غذاهای گیاهی سازگار کرد و از آنجا که زندگی‌ها گروهی‌تر و بیماری‌ها همه‌گیر شدند، سیستم ایمنی آنها نیز قوی‌تر شد.

برعکس سیستم ایمنی، دستگاه گوارش دارندگان گروه خونی A به دلیل مصرف بیشتر گیاهان ضعیف‌تر است و در هضم پروتئین‌های حیوانی دچار مشکل می‌شود. به نظر می‌رسد این افراد در ابتلا به سرطان معده و روده بزرگ از سایر گروه‌های خونی مستعدتر باشند. بیشتر افرادی که گروه خونی A دارند، گیاهخوارند زیرا در هضم گوشت و شیر مشکل دارند. توصیه ما به این افراد مصرف کمتر گوشت و شیر و در عوض مصرف بیشتر سبزی‌ و غلات است. بطورکلی سبزیجاتی غیر از بادمجان و میوه‌هایی غیر از موز و طالبی برای‌شان خوب است اما بهتر است در مصرف گوشت قرمز، پنیر و نان گندم احتیاط کنند.

گروه خونی B
تقریبا 10 هزار سال است که این گروه خونی به وجود آمده و دلیل آن هم به مهاجرت انسان‌ها در پی تغییرات آب‌وهوایی برمی‌گردد. آمار نشان می‌دهد این گروه خونی بیشتر در اروپای شرقی و میان جوامع یهودی شایع است. میزان سازگاری افراد دارای این گروه خونی با هر نوع آب‌وهوا بسیار بالاست و به‌طور کلی از سیستم ایمنی، عصبی و فیزیکی خوبی برخوردارند.

دارندگان این گروه خونی نیز همانند گروه خونی O، بیشتر در معرض ابتلا به بیماری‌های خودایمنی‌اند و در برابر بیماری‌های ویروسی بسیار ضعیف هستند. علاوه بر این، افراد دارنده گروه خونی B، با احتمال بیشتری به عفونت‌های باکتریایی نظیر استرپتوکوک پنومونیه و اشرشیاکولی مبتلا می‌شوند. دستگاه گوارش آنها تقریبا با هر ماده غذایی سازگار است و به‌راحتی می‌توانند لبنیات بخورند. بطورکلی غذاهای دریایی برای آنها مناسب‌ترین غذاست. بادنجان و لبنیات هم برای‌شان خوب است اما بهتر است گوشت مرغ و ماکیان، آجیل و گندم را با احتیاط بیشتری مصرف کنند.

گروه خونی AB
تعداد دارندگان این گروه خونی چندان زیاد نیست. تقریبا هزار سال است که این گروه خونی به وجود آمده و می‌توان گفت ترکیبی از 3 گروه خونی است. گروه خونی AB می‌تواند از هر 3 گروه دریافت داشته باشد اما فقط می‌تواند به گروه خونی خود خون اهدا ‌کند. بدن دارندگان گروه خونی AB با جهان مدرن بسیار سازگار است. دستگاه گوارش آنها به نسبت ضعیف‌تر از دارندگان گروه خونی O است و به‌راحتی نمی‌توانند پروتئین‌های حیوانی را هضم کنند زیرا مقدار اسید معده آنها کاهش یافته و به قدر نیاز آنزیم ترشح نمی‌کنند. با این حال، میزان مصرف گوشت قرمز و موادغذایی مدرن مانند انواع فست‌فود در آنها بالاست. سیستم ایمنی آنها نیز تا حدی ضعیف عمل می‌کند و به همین علت در برابر باکتری‌ها و آلرژن‌ها به‌راحتی از پا درمی‌آیند. بطورکلی گوشت مرغ و ماکیان با این گروه خونی سازگار است. آنها به ماست و پنیر، ماهی و سبزیجات هم واکنش خوبی نشان می‌دهند. در مقابل با غذاهای دریایی، فلفل‌ها و موز سخت هماهنگ می‌شوند.

البته ویژگی‌های جسمی‌ای که برای دارندگان گروه‌های خونی مختلف ذکر شد، عمومیت ندارد. درست است که گفته می‌شود دارندگان گروه خونی B می‌توانند شیر را به خوبی هضم کنند اما این دلیل نمی‌شود اگر فردی با گروه خونی B به شیر آلرژی دارد، خود را مجبور به مصرف آن کند. در ضمن، اگر گروه خونی شما O است و به‌راحتی می‌توانید پروتئین حیوانی مصرف کنید، قرار نیست در مصرف گوشت قرمز زیاده‌روی کنید. فراموش نکنید که تعادل همیشه حرف اول را می‌زند.

خصوصیات اخلاقی گروه های خونی
 

 

بنابر مطالعات پژوهشگران که روی گروه‌های خونی تحقیق کرده اند در پژوهشهای جدید خود دریافته اند که شخصیت و خصوصیات اخلاقی افراد ارتباط قطعی با گروه خونی‌شان دارد.

گروه خونی O
افراد دارای این گروه خونی عموما مهربان و بخشنده هستند و شخصیتی بسیار اجتماعی، سیاستمدار و خوش‌فکر دارند. آنها مثبت‌اندیش هستند و افسوس گذشته را نمی‌خورند.

گروه خونی A
افراد این گروه خوش‌بین و نیرومند هستند و استعداد آنها در ریاضی و اقتصاد و کامپیوتر بی‌نظیر است. آنها هرگز در شرایط بحرانی دچار عصبانیت و رفتارهای خشن نمی‌شوند و همیشه سعی دارند با آرامش اهداف خود را دنبال کنند.

گروه خونی B
کسانی که گروه خونی B دارند، غیرقابل پیش‌بینی هستند و ممکن است در لحظه رفتارهای عجیب و هیجانی از آنها سر بزند. پشتکار و اراده قوی آنها در انجام کارها ستودنی است.

گروه خونی AB
این افراد معمولا رفتاری محافظه‌کارانه و در عین حال صادقانه دارند. این افراد به شدت منطقی هستند.
 

 

 


مجموعه ضرب المثل های بهاری…

$
0
0

زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون «صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تکراری نیست.
در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است.

عباراتی همچون «سیاه بهار» و یا «گدابهار» از خشکسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حکایت داشت. کافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و باران به اندازه کافی نازل نشود و طبیعی بود که خطر بی آبی کشاورزی دیم را تهدید کند و «قحط و غلا» پیامد این خشکسالی بود و کمبود میوه ها و غلات، گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت «سیاه بهار» مصداق می یافت.

 

گویا در یکی از قحطی های سال های پایانی قرن گذشته بخیل شدن آسمان بر زمین چنان شد که افراد خیر جهت رفع گرسنگی مردم «دمپختک» در کوچه و خیابان بار می گذاشتند، با این حال تعداد بسیار زیادی از مردم تهران از گرسنگی تلف شدند.

 

در مقابل عبارت «سیاه بهار» که عموماً مختص امور دام و کشاورزی بود، عبارت «گدا بهار» در مورد امور اداری و شاغلان در ادارات دولتی رایج بود.
برخلاف امروز که پول به شکل اسکناس بسیار و فراوان در بازار رواج دارد و دست به دست می شود و مازاد تورم هر ساله ریشه در این درد بی درمان دارد، پول ـ اعم از مسکوک و اسکناس ـ چندان در بازار گردش نمی کرد و با توجه به درآمد اندک شاغلان در بخش دولتی و همچنین تعداد کم افراد شاغل در این رشته، اکثراً نقدینگی خود را در اسفند و فروردین از دست می دادند و برای ماه های بعد، دچار بی پولی می شدند و جالب آن بود که برخلاف این روزها، قیمت ها سیر نزولی پیدا می کرد و با آمدن میوه های گوناگون و فراوانی و ارزانی آنها، باز هم قدرت خرید، چندان وجود نداشت و مردم در حسرت میوه های نورسیده می ماندند و عبارت «گدابهار» مصداق می یافت.

حال، نگاهی داریم به برخی از ضرب المثل ها و کنایه های مردم طهران ـ و یا منسوب به آنها ـ و همچنین ظرایفی که در این عبارات وجود دارند؛

سالی که نکوست از بهارش پیداست:
نیم بیت دوم این عبارت «ماستی که ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، نکویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی ها می شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می کردند و از آن جا که ماست چرخ کرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می گشت.

بزک نمیر بهار میاد، کـُمبـُزه با خیار میاد:
کمبزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه کال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراکی کال آن را ندارد. کمبزه بسیار کمیاب بود و از آن جا که خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و کالک کمبزه، کار هر کس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ضرب المثل به کار می رفت

یادگیری آسان زبان انگلیسی و لذت کاربرد آن در زندگی

$
0
0

آیا از زبان انگلیسی خسته شده‎اید؟ آیا نگران هستید که آنطورکه باید و شاید نمی‎توانید انگلیسی را یاد بگیرید؟ شاید هم دلتان می‎خواهد انگلیسی را بیشتر از این در زندگی‎ و انجام کارهای مورد علاقه‎ تان بکار ببرید.

می‎خواهم این مژده را به شما بدهم که راهی شگفت‎انگیز وجود دارد تا انگلیسی را بهتر یاد یگیرید و حین یادگیری آن از پیشرفت لذت ببرید.

اگر انگلیسی زبان دوم شماست، در هر سطحی هستید و با هر روشی که یاد می‎گیرید، می‎توانید با عادت‎هایی سرگرم ‎کننده، طبیعی و راحت از فرصت‎های جدید بهره ببرید، تمرین کنید و در انگلیسی پیشرفت کنید.

اگر این نصیحت را به جان بخرید و تصمیم بگیرید آنرا بکار ببرید، یادگیری ‎تان متحول می‎شود و چشم‎انداز جدیدی بدست می‎آورید و با نسخۀ جدید و تازه‎ای از انگلیسی آشنا می‎شوید. دیگر انگلیسی برایتان یکنواخت نخواهد بود و خودتان هم دیگر آن فرد قبلی نخواهید بود.

در اینجا چند پیشنهاد فوق‎العاده ارائه می‎شود تا به واسطۀ آنها بتوانید انگلیسی را در برنامۀ روزمره‎ تان بگنجانید.

به پادکست های انگلیسی گوش کنید.

می‎توانید برنامه‎های صوتی را به صورت رایگان دانلود کنید و روی ipod ، تلفن همراه و یا mp3 player‎ اجرا کنید. می‎توانید به اخبار روزانه یا برنامه‎های مخصوص یادگیری انگلیسی یا هر برنامۀ مورد علاقه‎ تان گوش کنید. Podcast ها گسترده اند و هیچ محدودیتی برای کیفیت و کمیت موارد گنجانده ‎شده در آن وجود ندارد. برای اینکه بهتر بتوانید از زمان خود استفاده کنید، پیشهاد می‎کنیم فایل‎های صوتی را هنگام رانندگی در ماشین خود، وقتی سوار اتوبوس هستید و یا موقع پیاده ‎روی گوش کنید.

podcast چیست؟

پادکست های ESL برای یادگیری انگلیسی طراحی شدند و برای یافتن آنها میتوانید عبارت "ESL podcast" را جستجو کنید. اگر "English Podcasts" را جستجو کنید ممکن است سایت‎های انگلیسی زبان زیادی را پیدا کنید که صرفاً برای یادگیری انگلیسی ایجاد نشده‎اند. ESL مخفف English as a Second Language (انگلیسی به عنوان زبان دوم) می باشد.

پادکست های مخصوص انگلیسی‎زبانان

این پادکست ‎ها گسترده و جذاب هستند؛ در آنها اخبار، برنامه‎های جالب فرهنگی، مصاحبه‎ با موسیقی‎دانان موردعلاقه‎تان یا هر برنامه‎ای برای پیشرفت زبان پخش می شود.

به پورتال اخبار آمریکا (NPR) مراجعه کنید.

NPR از بزرگترین و بهترین سایت‎های آمریکایی است و خود به تنهایی یک دنیاست. در بخش موسیقی یک فهرست هنرمندان همراه مصاحبه‎های زیادی با آنان وجود دارد و نیز مطالبی در مورد هر هنرمندی که فکرش را بکنید، در دسترس است.

- برنامۀ  iTunes

این برنامه رایگان دانلود می‎شودو بهترین راهنمای سایت است. برای دریافت کامل سایت‎های انگلیسی باید به پایین صفحه روی گزینۀ "itunes store" کلیک کنید و کشور را به آمریکا یا هر کشور انگلیسی‎زبان تغییر دهید. روی صفحۀ اصلی itunes store لیستی از معروف‎ترین سایت‎ها در ایالات متحده را خواهید دید.

در اینجا به چند پادکست معروف زبان انگلیسی اشاره می‎کنیم:

Radiolab, World Cafe (Music)All Songs Considered (Music)50 Great Voices (Music)Insights at the Edge (Spirituality).

به رادیوی آنلاین گوش کنید.

آیا می‎دانید با دسترسی به اینترنت می‎توانید به طور زنده به رادیوی هر جای دنیا گوش کنید؟ در گوشی‎های آیفون بخش radio application می‎توانید tune-in را فعال کرده و ایستگاه‎های رادیویی مختلفی را بگیرید.

- می‎توانید TuneIn Radioرا روی آیفون، آی‎پاد یا هر موبایلی با سیستم اندروید نصب کنید. این برنامه روی انواع ویندوز کامپیوتر هم قابل‎اجراست.

- اگر تمام جملات رادیو را نفهمیدید، نگران نشوید. موقع گوش دادن به رادیو لازم نیست فکر کنید که در حال درس خواندن هستید و فقط با آرامش گوش کنید. به مرور مغزتان به آواها و فرکانس کلام آشنا می‎شود. اگر هر روز اینکار را انجام دهید، طی چند ماه پیشرفت زیادی حاصل خواهد شد و به زودی می‎توانید کلمات جدیدی را بکار ببرید، راحت ‎تر گوش می دهید و دیگر حرف‎های انگلیسی‎زبانان را به راحتی متوجه خواهید شد.

- کی و کجا به رادیو گوش کنیم: در ماشین، در منزل هنگام آشپزی، صبح هنگام لباس پوشیدن و هر موقعی که بتوانید با آرامش گوش کنید. رمز موفقیت در پیشرفت مهارت شنیداریاینست که هر روز شرایطی آرام را فراهم کنید و به رادیو گوش فرا دهید.

سریالهای تلویزیونی موردعلاقهتان را هر روز ببینید.

شاید تا به حال این را هزاران بار شنیده‎ باشید که اگر زبان تلویزیون را تغییر دهید و زیرنویس انگلیسی را فعال کنید، قدرت شنیداری بهتر خواهد شد. ولی بدانید که این راه خیلی خوبی است. البته راه بهتر و راحت‎تر اینست که تمام دی وی دی های یک سریال را در دسترس داشته‎ باشید.

-  تمام فصل‎های فیلم مورد علاقه تان را تهیه کنید و به ترتیب ببینید: بهترین کار اینست که تمام دی وی دی ها را بگیرید و هر شب یک بخش را با زیرنویس ببینید. اگر 70 تا 80 درصد آنرا متوجه شدید، سعی کنید بدون زیرنویس ببینید. نگران نباشید، زود عادت می‎کنید.

- سریال دوستان = روانی کلام: سریال "Friends" انتخاب خوبی است. به نظر می‎رسد بین افرادی که این سریال را دوست دارند با سطح بالای روانی کلام رابطۀ مستقیمی وجود دارد. علتش اینست که این برنامه همۀ نسل‎ها را با ویژگی‎های دوست ‎داشتنی آنها نشان می‎دهد و معیار جالب و خنده ‎داری از فرهنگ آمریکایی است. این سریال 10 فصل و 250 بخش دارد.

 

- سایر سریال‎های پیشنهادی:

“How I Met Your Mother,” “Lost,” “Two and a Half Men,” “The Big Bang Theory,” “Grey’s Anatomy.”

البته مهم‎ترین مورد اینست که از دیدن یک سریال لذت ببرید.

- دیدن فیلم خوب است ولی‎ مشکل اینست که طولانی هستند و به سختی می‎توان دیدن آنرا در برنامۀ هر روز گنجاند.

انگلیسی را همراه با شعر و موسیقی بیاموزید.

$
0
0

این بخشی از فرهنگ انگلیسی ‎زبانان است که همه آنرا اجرا می‎کنند اما افراد کمی از آن بهره ‎مند می‎شوند. اگر شعر یا ترانه‎ای را دوست دارین، متن آنرا پیدا کنید تا بفهمید آهنگ به چه معناست. به این ترتیب، آهنگی که از قبل دوست داشتید را می‎توانید بفهمید و کلماتش را به درستی تلفظ کنید. در اینجا به چند نکته اشاره می‎کنیم:

- اگر بخشی از آهنگ را متوجه نشدید اصلاً مسئله‎ای نیست. حتی یک انگلیسی‎ زبان هم ممکن است نیمی از یک ترانه را متوجه نشود و این کاملاً طبیعی است. فقط کافی است متن آنرا پیدا کنید.

- اگر آی‎پاد یا آیفون دارید، ترانه‎ها را به بخش آهنگ‎ها اضافه کنید. می‎توانید همزمان با اینکه ترانه را می‎شنوید، متن آنرا نیز بخوانید. این راه خوب و آسانی است و در سفرهای طولانی مدت می‎تواند مفید باشد.

- برنامه‎های موسیقی NPRگزینۀ عالی برای دوستداران موسیقی است چون در آن، هماهنگی کاملی بین دیالوگ، موسیقی و فرهنگ وجود دارد. با احساسی که به موسیقی دارید، انگلیسی را هم یاد بگیرید.

حالا با خواندن این چند مورد، پیشنهاد بهتری برایتان داریم: با دقت به اطراف نگاه کنید. بله، انگلیسی در اطراف شماست و تا به حال دقت نکرده بودید.

بعداز خواندن این مقاله، پنج دقیقه در گوگل جستجو کنید و به آهنگهایی که می‎شنوید و فیلم‎های تلویزیونی مورد علاقه‎تان و مواردی که تا به حال برایتان مهم نبودند دقت کنید.

دومین پیشنهاد ما اینست که عادت‎های روزانه ‎تان را تغییر دهید. اگر کاری را هر روز انجام دهید نه تنها سریع‎تر یاد می‎گیرید بلکه تکرار آن باعث می‎گردد آسان‎تر شود چون دیگر یک عادت شده‎است مثل اینکه هر روز مسواک بزنید و اگر یک روز آنرا انجام ندهید، حس خوبی نخواهید داشت.

به یاد داشته‎باشید که اگر می‎خواهید در هر کاری بهترین باشید، باید هر روز و یا حداقل 5 یا 6 روز در هفته آنرا انجام دهید. انگلیسی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما اینکه هر روز در معرض آن باشید به این معنا نیست که مجبورید حتما درس بخوانید.

این را بدانید اگر انگلیسی را صرفاً به عنوان یک درس بخوانید، آنرا یاد نخواهید گرفت. باید در آن غرق شوید و تمام رویاها و تمایلات خود را با انگلیسی عجین کنید.

 آنهایی که به انگلیسی مسلط هستند، آنرا در شغل خود بکار می‎برند و در محیط‎های بین‎المللی مثل Facebook همه با این زبان با یکدیگر ارتباط برقرار می‎کنند و این جزئی از زندگی روزمره‎شان است و نمی‎توانند بدون انگلیسی زندگی کنند و آنرا هرگز فراموش نمی‎کنند چون ماهیت آنها را تشکیل می‎دهد.

همۀ ما زبان‎آموزان اندکی را می‎شناسیم که واقعاً به انگلیسی مسلط هستندو واقعاً می‎خواهیم بدانیم چطور این مهارت را بدست آورده‎اند و این را به استعداد طبیعی آنها، تلاش پیگیر و یا دانشگاهی که می‎رفتند نسبت می‎دهیم.

اگر از آنها بپرسید که چطور به این مهارت دست یافتند، آنها اینطور پاسخ می‎دهند: روند یادگیری را با زندگی‎تان، احساس‎تان و علایق‎تان پیوند دهید. برای اینکه در کاری بهترین باشید، باید هر روز آنرا انجام دهید و آنرا با اشتیاق انجام دهید. هیچ دانشگاه یا درآمد ماهانۀ خاصی نمی‎تواند اینکار را برای شما انجام دهد.

ارسطو میگوید:

"ما بازتابی از همان کاری هستیم که دائماً انجام می‎دهیم. پس بهترین بودن فقط یک عمل نیست بلکه یک عادت است."

“We are what we repeatedly do. Excellence, therefore, is not an act, but a habit.”

-Aristotle

اگر قصد دارید یادگیری زبان را شروع کنید و یا ادامه دهید، همین حالا در برنامه ی آموزش مجازی لنگوئج تایزشرکت کنید.

Digital Heaven

$
0
0

 

If you had the opportunity to live forever, would you take it? The obstacles to keeping your body alive indefinitely still seem insurmountable, but some scientists think there is another possibility opened up by digital technology: creating a digital copy of your "self" and keeping that "alive" online long after your physical body has ceased to function.

In effect, the proposal is to clone a person electronically. Unlike the familiar physical clones - offspring that have identical features as their parents, but that are completely separate organisms with a separate conscious life - your electronic clone would believe itself to be you. How might this be possible? The first step would be to map the brain.

How? One plan relies on the development of nanotechnology. Ray Kurzweil - one of the prophets of artificial intelligence - predicts that within two or three decades we will have nanotransmitters that can be injected into the bloodstream. In the capillaries of the brain they would line up alongside the neurons and detect the details of the cerebral electronic activity. They would be able to transmit that information to a receiver inside a special helmet or cap, so there would be no need for any wires protruding from the scalp.

As a further step, Ray Kurzweil also envisages the nanotransmitters being able to connect you to a world of virtual reality on the internet, similar to what was depicted in the film 'Matrix'. With the nanotransmitters in place, by thought alone, you could log on to the internet and instead of the pictures coming up on your screen they would play inside your mind. Rather than send your friends e-mails you would agree to meet up on some virtual tropical beach.

For Ray this would be, quite literally, heaven. Once you upload the brain onto the internet and log on to that virtual world the body can be left to rot while your virtual self carries on playing Counter Strike for ever.

Generations of Christians believed in Christ partly because his resurrection held out the promise that we too might be able to enjoy life after death. But why wait for the Second Coming when you can have a shot of nanobots and upload your brain onto the internet and live on as an immortal virtual surfer?

Who needs faith when you've got broadband?

(One snag: to exist on the net you will have to have your neural network parked on the computer of a web-hosting company. These companies want real money in real bank accounts every year or they will wipe your bit of the hard disc and sell the space to someone else. With your body six feet underground how will you pay? Here the anology with heaven really breaks down. God keeps heaven going for free, but the web is something you have to pay for.)

Nanotechnology - an Introduction

$
0
0

Anybody who doesn't know much about nanotechnology should begin with geckos. These are the lizards that are probably the world's best climbers. Watching them climb upside down on a horizontal pane of glass, you realize that spiderman should really have been called geckoman. These guys outclimb spiders any day.

With perfect ease they can hang from a single toe, and they do so by pure adhesion, not by sticking a toe in a hole or by curling it round something they can grip. With all the toes on the glass scientists estimate that if the rest of the body were strong enough it could take the weight of a 100kg person suspended below it. Although each toe is equipped with a tiny hook-like claw at the end, these are of no use on the glass. What keeps them up there is the amazing structure of the skin of the toe.

Seen under the microscope each toe has around two million tiny hairs on its underside. Under the higher magnification of an electron microscope the end of each of these hairs is seen to split into hundreds of even tinier nano-hairs, which scientists have called spatulae. These hairs are so small that they are able to establish contact with the molecular structure of the surface the gecko is walking on. With that near-perfect contact the hairs are stuck to the surface by elctromagnetic forces called van der Waals forces. The molecules on the feet and on the surface have areas of slight positive or negative charge that attract each other like mini magnets when they get really close.

Scientists have been working for over 15 years now to try to unlock the secrets of the stickiness of gecko toes and find a way to artificially reproduce the same structure of nano-hairs. The hypothesis at the moment is that if any material can be shaped into nano-hairs they will have the same properties as those on gecko toes, so scientists are looking for an alternative material with which to manufacture the stickiest synthetic surface ever.

This is one example of research in the field now known as nanotechnology. In this field, the technology being created can be measured in a few nanometres (one nanometre is a millionth of a millimetre). Interest in developing technology at this level was largely inspired by Richard Feynman at the beginning of the 1960?s, but the 'nano' catchphrase was coined in the 1990?s by Dr. Eric Drexler, who spurred scientists on through a series of speeches and a book entitled "Engines of Creation: The Coming Era of Nanotechnology".

The scientists working on the geckos envisage an enormously wide range of possible applications for the kind of adhesive nanotechnology that they will develop. The one that will make the biggest splash in the media will be the gloves and the boots that will allow rock-climbers to take their sport to hitherto undreamed of heights. But the technology could also be used in surgery to keep the edges of wounds together without the need for stitches. There will also be a huge potential in the manufacturing sector to stick millions of components together tighter than ever before without glues or screws.

سری ششم از نکاتی از کتاب رمز موفقیت نوشته : دیل کارنگی و ......

$
0
0

51 . بدون تصمیم نمی توان قوای دماغی را متمرکز ساخت و بدون تمرکز قوای دماغی هم نمی توان بکامیابی نایل گشت .

52. اغلب مردم در کارهایشان یا کمی تعجیل و یا کمی تاخیر میکنند و در نتیجه با شکست روبرو میگردند . باید کارها را به موقع خود انجام داد و البته شناختن موقع ، کار آسانی نیست .

53. بهر کاری اقدام می کنی احتمال شکست خوردن در آن کار را پیش بینی کن ولی همیشه ایمان داشته باش که عاقبت موفقیت نهایی از آن تو خواهد بود .

54. ریشه ی شکست در اعمال و افکار ماست . لذا باید برای بر طرف کردن شکست قبل از هر چیز ، افکار و اعمال خود را تجزیه و تحلیل کنیم تا بنقص اساسی کار خود پی بریم و بطریق صحیح از نو به فعالیت پردازیم .

55. هدفی که اغلب مردم در نظر دارند بدان برسند با هدفی که عملا بسویش روانند ، فرق دارد ؛ یعنی اغلب مردم جیزی را آرزو می کنند و برای تحصیل چیزی دیگر می کوشند و آنگاه وقتیکه به آرزوهای خود نمی رسند ، تعجب می کنند و اقبال بد خود را مقصر می شمارند !!!

56 . قوه ی اراده از درون سرچشمه میگیرد و پشتیبان بزرگ این قوه فکر است . کسی که فکر می کند اراده اش قوی است ، دارای اراده ی قوی تواند بود .

57. اندازه پیشرفتها منوط و مربوط به مقدار سعی و کوشش روزانه ای ما برای رسیدن بهدف و اقدام به تغییرات معقول و بموقع و اصلاح اوضاع نا رضایت بخش و مشکلات راه میباشد .

58 . هرگز خود را بدامان خستگی میفکن و شیفته ی نوازشها ی آن مشو . با خستگی دروغین مبارزه کن تا کامیاب گردی .

59. موقعی که وظیفه ای داری که باید انجامش دهی ، با منتهای کوشش بانجام آن بپرداز .

60 . تاپلئون قبل از اینکه در نبردی پیروز شود ، در دماغ خود نقشه ی پیروزی را طرح میکرد . زیرا او میدانست پیروزی از فکر صحیح بوجود می آید و نقشه های صحیح هم پیروزی ببار می آورد .

Paradox of Our Times

$
0
0

Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time;

We have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment;

We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness.

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too little, watch TV too often, and pray too seldom.

We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often.

We‘ve learned how to make a living, but not a life; we’ve added years to life, not life to years.

We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints.

We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less.

We’ve been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor

We’ve conquered outer space, but not inner space. We’ve split the atom, but not our prejudice;

We write more, but learn less; plan more, but accomplish less.

We’ve learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals.

We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication. We are long on quantity, but short on quality.

These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships.

More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes.

That’s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is a special occasion.


لوازم آشپزخانه به انگلیسی

$
0
0

🔹Barbecue

🔹کباب پز

🔸Bottle opener

🔸در باز کن

🔹Brazier

🔹منقل

🔸Broiler

🔸کباب پز 

🔹Can opener

🔹قوطی باز کن

🔸Can puncher

🔸قوطی سوراخ کن

🔹Canister set

🔹سری قوطی های آشپزخانه

🔸Catch

🔸دستگیره

🔹Charcoal

🔹زغال چوب

🔸Coffee boiler

🔸قهوه جوش

🔹Dipper

🔹ملاقه

🔸Dish drainer

🔸جا ظرفی

🔹Dish towel

🔹دستمال ظرف خشک کن

🔸Dish washing machine

🔸ماشین ظرفشوئی

🔹Electric cooker

🔹اجاق برقی

🔸Faucet

🔸شیر آب

🔹Freezer

🔹فریزر

🔸Fruit juicer

🔸آبمیوه گیری

🔹Gas cooker

🔹اجاق گاز

🔸Kerosene cooker

🔸اجاق نفتی

🔹Kettle

🔹کتری

🔸Meat grinder

🔸چرخ گوشت

🔹Pressurized cooker

🔹دیگ زود پز

🔸Refrigerator

🔸یخچال

🔹Rice cooker

🔹پلو پز

🔸Samovar

🔸سماور

🔹Sink

🔹ظرفشوئی

🔸Skewer

🔸سیخ کباب

🔹Slow cooker

🔹آرام پز

🔸Steam cooker

🔸بخار پز

🔹Steel wool

🔹سیم ظرفشوئی

🔸Tea pot

🔸قوری

 

http://www.hamedeskandari.ir


دلایل علمی برای اینکه چرا باید کتاب بخوانیم

$
0
0

 

درست است، درست است، کتاب خواندن خوب است، سرگرم کننده است و کلاس دارد. چندین دلیل برای خواندن کتاب وجود دارد که همه هم بر روی آن تاکید دارند، اما 7 دلیل را بخوانید که پشتوانه‌ی علمی دارند.

1. کتاب خواندن از شما انسان بهتری می‌سازد.

این جمله کلیشه‌ای و یا استعاری نیست. نه تنها یکی، بلکه دو تحقیق موازی کشف کرده‌اند که کتاب خواندن واقعا از ما انسان‌های بهتری می‌سازد؛ مهربان‌تر و نسبت به دیگران با درک‌تر. در سال ۲۰۱۳ دانشگاه اموری آمریکا مطالعه‌ای انجام داد که در آن مغز افراد بعد از مطالعه را با مغز افرادی که مطالعه نمی‌کنند را مقایسه کرد. محققان این دانشگاه با استفاده از اسکن مغز دریافتند که خواندن کتاب انسان را وادار به تصور محتوی آن و به گونه‌ای لمس کردنش می‌شود. می‌توان دلیل مشهور بودن کتاب‌های به عنوان مثال جین آستین و یا ارنست همینگوی را از این طریق توجیه کرد؛ خواننده مطالب و احساسات درون آنها را احساس می‌کند.

اما همه‌ی ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود! دیوید کومر کید و امانوئل کاستانو، روانشناسان مدرسه‌ی جدید تحقیقات اجتماعی نیویورک آمریکا، ثابت کرده‌اند که خواندن ادبیات تخیلی توانایی تشخیص و درک احساسات مردم را در افراد افزایش می‌دهد. مهارت بسیار مهمی در جهت دهی به روابط اجتماعی پیچیده!

2. کتاب خواندن باعث کاهش استرس می‌شود.

دلیل اینکه اکثر بچه‌ها نمی‌خواهند کتاب بخوانند اجباری است که از طرف مدرسه و یا والدین روی آنهاست که باعث از بین رفتن تمام جذابیت مطالعه می‌شود، درست نیست؟ مطالعه باید آرامش بخش و هیجان‌انگیز باشد، که مطلبی است که دکتر دیوید لوئیس، یکی از پیشگامان علوم اعصاب دریافته است. دکتر لوئیس گزارش داده است که کتاب خواندن تا ۶۸ درصد سطح استرس را کاهش داده باعث کاهش قابل توجه تپش قلب می‌شود. در مقایسه می‌توان گفت که قدم زدن بیرون از خانه سطح استرس را تا ۴۲ درصد کاهش می‌دهد

 

دلیل این امر غوطه‌ور شدن در دنیای دیگر (دنیای خیالی) است که سطوح استرس را کاهش می‌دهد و حتی تا مدتی بعد از پایان مطالعه باعث احساس آرامش می‌شود. مطالعات دریافته‌اند که روزی ۶ دقیق مطالعه برای کاهش بسزای استرس کافی است.

3. کتاب خواندن باعث افزایش هوش می‌شود.

این که اصلا مسئله‌ی پیچیده‌ای نیست: جدا کتاب خواندن باعث افزایش هوش می‌شود. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۳ انجام شد نشان داد که کودکانی که تفریحی مطالعه می‌کنند، نسبت به همکلاسی‌های‌شان در مدرسه عملکرد بهتری دارند. طبق مطالعه‌ای که توسط محققان انستیتوی مطالعات (IOE) انجام شد، این تفاوت در کودکان بین ۱۰ تا ۱۶ سال چشمگیرتر بود.

شاید در کمال تعجب، تفریحی کتاب خواندن کودکان از سطح تحصیلات والدین در توسعه‌ی شناخت آن‌ها موثرتر است. اما جالب‌تر این است که مطالعه نه تنها به تقویت هجی کردن و ادبیات کودکان بلکه در موضوعاتی مانند ریاضی نیز به آنها کمک می‌کند. طبق نظر محققان، توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات بسیار مهم است و دقیقا به همین دلیل است که مطالعه بسیار کمک می‌کند.

4. کتاب خواندن به روابط فردی کمک می‌کند.

چندان مدرک خلاصه شده‌ای از تحقیقات صورت گرفته در تایید این قضیه موجود نیست، اما به نظر می‌رسد بسیاری از دانشمندانی که بر روی این قضیه کار می‌کنند، اتفاق نظر دارند. به خصوص روان درمانگرانی مانند کن پیج می گویند که مطالعه‌ی یک کتاب (یا کتب مشابه) بین زن و شوهر و بحث کردن در مورد آن با یکدیگر معجزه می‌کند.

 

یک کتاب درمانگر در مدرسه‌ی زندگی لندن عقیده دارد که یکی از لذات با هم مطالعه کردن این است که به جنبه‌های جدیدی از یکدیگر پی می‌برید و یا اینکه دوباره احساس نزدیکی روزهای اول ازدواج را نسبت بهم خواهید یافت. مطالعه کردن تنها به رابطه‌ی فعلی کمک نمی‌کند، بلکه در یافتن روابط جدید نیز بسیار موثر است.

5. کتاب خواندن شما را سخنران بهتری می‌کند.

این موضوع نیز اصلا پیچیده نیست: مطالعه به کسب دایره‌ی لغات بهتر وغنی‌‌تر کمک می‌کند. با این که این امر بسیار واضح است، اما محققان کانادایی نیز آن را از نظر علمی ثابت نموده‌اند.

6. کتاب خواندن از آلزایمر جلوگیری می‌کند.

داشتن زندگی فعال (از نظر ذهنی) معمولا یکی از بهترین اقداماتی است که می‌توان انجام داد تا از ابتلا به آلزایمر جلوگیری کرد. مطالعه ی دیگری که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد نشان داد که احتمال ابتلا به بیماری‌های ذهنی در افراد مسنی که به طور مرتب مطالعه می‌کنند و یا بازی‌های فکری انجام می‌دهند، بسیار کمتر است.

ر واقع تمرین فوق العاده‌ای برای سلول‌های خاکستری است؛ همانطور که بدن‌تان نیاز به ورزش و تمرین دارد، ذهن‌تان نیز باید کار کند.

7. کتاب خواندن ذهن‌تان را فعال نگه می‌دارد.

 

نه تنها مطالعه باهوش‌تر می‌کندتان، ذهن‌تان را نیز فعال نگه می‌دارد. مطالعه‌ای که در زمینه‌ی عصب‌شناسی در ژورنال پزشکی آکادمی عصب‌شناسی آمریکا چاپ شد، می‌گوید که مطالعه در طول زندگی یک فرد بسیار مهم است، از کودکی تا سنین بالا. افرادی که در طول زندگی‌شان به طور مداوم مطالعه می‌کنند، دارای توانایی‌های ذهنی و حافظه‌ای بهتری در تمامی مدارج زندگی هستند.


"کسی که کتاب نمی‌خواند، نسبت به کسی که نمی‌تواند بخواند، برتری‌ای ندارد."

مارک تواین

 


برای موفقیت در هر کاری این ۸ راز را بدانید

$
0
0

چرا مردم موفق می شوند؟ آیا باهوش بودن یا خوش شانس بودن دلیل موفقیت این افراد است؟ "ریچارد سنت جان" هیچ یک از این دو عامل را دلیل موفقیت نمی داند. در حقیقت این سخنران، موفقیت را در زمان انجام کاری که به آن عشق می ورزید، به دست آورده است. او بیش از یک دهه از عمرش را به مطالعه، بررسی و تحلیل داستان های موفقیت افراد مختلف گذرانده است. حاصل فعالیت های گسترده او در هشت کلمه جادویی، سه دقیقه شگفت انگیز و یک کتاب موفق خلاصه می شود.

جرقه این پروژه در هواپیما و با سوالی که یکی از مسافران درباره دلایل واقعی موفقیت از او پرسید، زده شد و همین پرسش باعث شد ریچارد ۱۰ سال از عمرش را به بررسی فرآیند موفقیت و مصاحبه با بیش از ۵۰۰ فرد بسیار موفق در حوزه های مختلف اختصاص دهد.

او ابتدا دلایل موفقیت این افراد را از آنها جویا شد و سپس با بررسی و تحلیل پاسخ های دریافتی، داده های به دست آمده را در پایگاه داده های منظم گردآوری کرد و در نهایت توانست هشت ویژگی مشترک افراد موفق را شناسایی کند. او بر همین اساس کتاب پرفروش و موفق "هشت نکته برای عالی بودن" را منتشر کرد که در واقع این کتاب گنجینه ای ارزشمند از راه های موفقیت افراد بسیار موفق است.

ریچارد با نگارش و انتشار این کتاب، این رازهای طلایی را با خوانندگان به اشتراک می گذارد. این رازها به مخاطبان کمک می کند تا در مسیری که در پیش گرفته اند، موفق شوند و به هدف خود که ممکن است راه اندازی کسب و کار، تغییر جهان، رهایی از فقر، تشکیل خانواده، آموزش فرزندان و ... باشد دست یابند. این کتاب حس اعتماد به نفس افراد را تقویت کرده و توانمندی های بالقوه و بالفعل آنها را شناسایی می کند. در ادامه، متن سخنرانی شگفت انگیز سه دقیقه ای ریچارد سنت جان را می خوانید.

راز موفقیت را از موفق ها بخواهید!

سخنرانی مختصر سه دقیقه ای امروز نسخه فشرده سخنرانی دو ساعته ای است که برای دانش آموزان دبیرستانی ارائه می دهم. همه چیز از روزی شروع شد که سوار هواپیما شده و در راه آمدن به کنفرانس "تد" بودم. تقریبا هفت سال پیش بود. در صندلی کنار من دختر نوجوانی نشسته بود که به نظر می رسید دبیرستانی باشد. این دختر خانواده بسیار فقیری داشت و می خواست در زندگی اش موفق شود. او سوال بسیار ساده ای را از من پرسید و گفت: "چه عاملی باعث دستیابی به موفقیت می شود؟"

از اینکه نمی توانستم پاسخ مناسبی به این نوجوان بدهم، احساس بدی داشتم. زمانی که از هواپیما پیاده شدم و به کنفرانس تد آمدم، در همان ابتدای ورود به سالن به طور ناگهانی و گویی که به من الهام شده باشد، به خودم گفتم: "خدایا! من داخل اتاقی هستم که پر از افراد موفق است. بهتر نیست از همین افراد دلایل و عوامل موفقیت شان را جویا شوم و پاسخ هایشان را با کودکان و نوجوانان به اشتراک بگذارم؟"

 

و امروز هفت سال از آن روز سرنوشت ساز گذشته است و من در این مدت با ۵۰۰ فرد موفق مصاحبه و گفتگو کرده ام و قصد دارم در این سخنرانی شما را با آنچه که به موفقیت می انجامد، آشنا کنم. و حالا می پردازیم به "هشت راز موفقیت"

1. اشتیاق؛ انگیزه ما برای طی مسیر

نخستین عامل موفقیت، اشتیاق است. "فریمن توماس"، طراح اتومبیل شرکت دایملر کرایسلر، اشتیاق را عامل انگیزه بخش و هدایتگر خود برای رسیدن به موفقیت می داند؛ پس افراد موفق کاری را انجام می دهند که به آن عشق می ورزند و تنها کسب درآمد به آنها انگیزه بیشتر نمی دهد. نکته جالب اینجاست که اگر کاری را با علاقه انجام دهید، پول و درآمد هم خود به خود به دست می آید.

2. کار برایتان مثل تفریح باشد

دومین عامل، کار و تلاش است. "روپرت مورداک"، مدیرعامل سرشناس چندین شرکت بزرگ و موفق و یکی از غول های رسانه ای جهان، کار و تلاش را عامل ضروری موفقیت می داند. به گفته او، هیچ چیز آسان به دست نمی آید و کار و تلاش هم به نوبه خود مفرح و سرگرم کننده است.

درست شنیدید روپرت مورداک معروف، کار و تلاش را سرگرم کننده می داند؛ پس افراد موفق کار کردن را نوعی تفریح می دانند و سخت برای آن تلاش می کنند. در حقیقت این افراد معتاد کار نیستند و واقعا از کار و تلاش خود لذت می برند.

3. تمرین مداوم و دیگر هیچ

"الکس گاردا"، مدیرعامل یکی از شرکت های موفق تولید کننده بازی های رایانه ای، تمرین و ارتقای مهارت ار راز موفقیت می داند. به نظر او موفق شدن عجیب و وابسته به یک فرمول جادویی نیست و تنها نیازمند تمرین و تمرین و تمرین است.

4. تمرکز بر هدف واحد

عامل بعدی تمرکز است. "نورمن جویسن"، فیلمساز معتقد است برای موفق شدن باید تنها بر روی یک هدف تمرکز کرد.

5. اراده ترغیب کننده

حالا نوبت به اراده می رسد. "دیوید گالو"، دانشمند علوم دریایی، اراده جسمی و روحی را یکی از عوامل مهم موفقیت می داند و بسیار بر توجه به آن تاکید می کند. افراد موفق با اراده قوی خود اعتماد به نفس را در وجودشان به وجود می آورند و خود را از تردید و خجالت رها می کنند.

"گلدی هاون"، بازیگر معروف آمریکایی، اعتراف می کند که در ابتدا نسبت به خود و توانایی هایش دچار شک و تردید بود و خود را به اندازه کافی باهوش و خوب تصور نمی کرد. او فکر می کرد که هرگز موفق نخواهد شد؛ البته ترغیب خود و ایجاد اراده همیشه چندان هم آسان نیست.

مادرها همیشه منبع خوبی برای ایجاد انگیزه، اراده و پشتکار هستند. "فرانک گری" که معماری موفق و شناخته شده است، مادرش را عامل ایجاد انگیزه و اراده در خود می داند.

 


6. ارائه خدمات ارزشمند

خدمت کردن به دیگران عامل هفتم موفقیت است. "شروین نولاند"، استاد جراحی دانشگاه یِیل آمریکا، خدمت در کِسوت یک پزشک را نوعی امتیاز ویژه می داند. بسیاری از کودکان و نوجوانان آرزو دارند روزی میلیونر شوند؛ پس باید به این بچه ها یاد داد که با ارائه خدمات ارزشمند به دیگران می توان به این آرزو رسید و ثروتمند شد.

7. ایده های ناب و خلاق

برخورداری از ایده های ناب و ارزشمند یکی دیگ راز عناصر لازم برای دستیابی به موفقیت است. بیل گیتس، مدیرعامل مایکروسافت، می گوید: "من یک ایده ناب و فوق العاده داشتم و می خواستم نخستین شرکت تولیدکننده نرم افزارهای ویژه رایانه های شخصی و خانگی را راه اندازی کنم."

به نظر من هم ایده گیتس بسیار خوب بود. خلق ایده های ناب، فرآیندی عجیب و جادویی نیست؛ در واقع این فرآیند از چند مرحله بسیار ساده تشکیل شده است که توجه به اطراف و کنجکاوی از عناصر ضروری آن به شمار می رود.

8. مقاومت در برابر ناملایمات

بالاخره نوبت هشتمین عامل، یعنی سماجت رسید. شما باید در برابر شکست سمج باشید، روحیه خود را نبازید، در برابر ناملایمات مقاومت کنید و در نهایت مقابل انتقادها، طرد شدن ها، فشارها و آزار دیگران جا نزنید.
باور کنید با توجه به این هشت عامل می توانید به آسانی به فردی موفق تبدیل شوید. به من اعتماد داشته باشید و این هشت توصیه را سرلوحه کار خود قرار دهید. مطمئنم هرگز پشیمان نخواهید شد.


منبع : مجله موفقیت

 

 


من معلم ام .....

$
0
0

به نام خداوند جان وخرد

من معلم ام .....

در کلاس من فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند :

فرزندان « طلاق »‌را باید تحمل کرد .و با روحیه شکننده اشان ساخت .

با فرزندان « اعتیاد » باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد !!!!

فرزندان « یتیم » را باید نوازش نمود و کمبود مهرشان را جبران کرد.

فرزندان « ناهنجار » را که محصول اختلاف خانوادگی اند باید هدایت کرد .

به فرزندان « کار » باید استراحت داد .

فرزندان والدین « بی بند و بار » را باید سر به راه کرد .

فخر فروشی فرزندان « سرمایه دار » را باید تعدیل نمود

 فرزندان « کمرو » را به بطن جامعه باید بازگرداند .

نازپروردگی فرزندان « مرفه » را باید تعادل بخشید .

فرزندان « بد سرپرست » را صبورانه باید سرپرستی کرد .

فرزندان « بی سرپرست » را حکیمانه و با قلبی پر از  مهر خود هدایت نمود .

همه این مزاج های تلخ و شیرین را من معلم باید تحمل و تربیت نمایم .

این بچه های سرزمین من ایران با آن شیطنت های مخصوص خود و با صداهای گوش خراششان در یک اتاق چند متری به دور میز من حلقه می زنند .

ولی بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه ذهن  مرا می خورند و تارهای خستگی بر تن رنجده ام می تنند . و فرسوده اش می سازند .

اما در بیرون از این اتاق رویاها ،‌برزگان مرا «‌زِِِِِِِِِیادی » و « مصرفی » ام می خوانند . و هر روز هر لحظه از ارزشم می کاهند و خرد م می کنند .

اما من هنوز هم هستم و خواهم بود چون این فرزندان به وجودم نیازمندند .

من معلم ام . من هنوز  زنده ام .......



عوامل دهگانه موفقیت میلیونرها و ثروتمندان

$
0
0

هر کس عقاید شخصی خودش را درباره میلیونرها و ثروتمندان دارد. در اینجا میخواهیم برخی از این عقاید را به چالش کشیده و شما را با ویژگی های میلیونرها آشنا کنیم. موضوع مورد بحث هیچ ارتباطی با شانس، زندگی رویایی یا طمع ندارد، بلکه هدف تغییر طرز فکر شماست به نحوی که شما را از سایرین متمایز کند. 

1. میلیونرها افراد سخت کوشی هستند

بر اساس تحقیقی توسط Spectrem، ٩۴٪ میلیونرها سخت کوشی را نخستین عامل موفقیت خود دانسته اند. درست مثل "سم والتون" و والمارت که تجارت خود را از صفر شروع کردند یا "استیو جابز" و اپل که مرتباً با ارایه ایده های جدید و کار بر روی آنها توانست تجارتش را رونق دهد.

شما باید اینگونه عمل کنید: سخت کوشی یکی از لازمه های میلیونر شدن است. شما باید این اصل را بپذیرید و هر گونه سختی و زحمت را به جان بخرید.

2. اکثر میلیونرها افرادی خود ساخته اند

امروزه تنها ١٨٪ میلیونرها ثروتشان را از راه ارث بدست آورده اند که این رقم همچنان رو به کاهش است. اغلب میلیونرها با سرمایه بسیار اندک کار خود را شروع کرده اند و بیشترشان در فقر و تنگدستی اسفناکی متولد شده اند. "کارل ایکان"، "لاری بیج" و "جف بزوس" تنها سه نمونه از مشهورترین و تاثیرگذارترین افراد این دسته به شمار می روند.

شما باید اینگونه عمل کنید: هرکز بهانه گیری نکنید که فلان شخص از راه ارث پولدار شده، پس من نمی توانم. اکثر میلیونرها پولشان را با تلاش خودشان بدست آورده اند پس اگر شما هم فکر خود را بر این موضوع متمرکز کنید حتماً موفق می شوید.

3. میلیونرها از شما می خواهند که یک میلیونر باشید

میلیونرها می دانند برای شما نیز ثروت کافی برای پولدار شدن موجود است و این موضوع به طرق مختلف به خود آنها نیز در موفقیتشان کمک می کند چرا که تعداد میلیونرهای بیشتر برابر است با تجارت و سرمایه گذاری بیشتر و در نتیجه درآمد بیشتر. "رابرت کیوساکی" و "دونالد ترومب" در این باره کتابی با عنوان "چرا میخواهیم شما ثروتمند شوید" نوشته اند. این عنوان صحت دارد، نبردی در کار نیست بلکه تنها یک نظام همکاری دوستانه است که جریان دارد.

شما باید اینگونه عمل کنید: یک میلیونر شوید، به همین راحتی. این درست که از گفته تا عمل فاصله بسیار است اما مطالعه مطالب این مقاله نقطه آغاز بسیار مهمی است. پس به خواندن ادامه بدهید ...

4. میلیونر ها همه کاره نیستند

حتماً ضرب المثل "همه کاره هیج کاره است" را شنیده اید؟ خوب در حقیقت میلیونرها دقیقاً متضاد این ضرب المثل هستند. آنها اغلب در یک رشته و یا نهایتاً شاخه های بسیار کمی تخصص دارند. آنها می دانند در چه کاری مهارت دارند و چه کاری را دوست دارند پس زندگی خود را وقف آن کار می کنند.

شما باید اینگونه عمل کنید: این طرز تفکر را که باید در همه ی کارها متخصص شوید رها کنید. ببینید به چه کاری علاقه دارید، پس تمام تلاش و تمرکز خود را وقف آن کنید. و در آن زمینه ای که علاقه دارید متخصص شوید.

5. میلیونرها چندین منبع درآمد دارند

موضوع تنها تنوع نیست بلکه باید به طرق مختلف درآمد ایجاد کرد. "وارن بافت" در چندین سهم سرمایه گذاری کرده است درست مثل "جف بزوس" که مالک بیش از یک شرکت است. میلیونرها نسبت به تخصص خود آگاهی دارند و شعب آنها نیز خاص است و از طریق همین تعدد شعب منابع چندگانه درآمدزایی ایجاد کرده اند تا به ثروت حقیقی دست یابند.

شما باید اینگونه عمل کنید: همین حالا منابع متعدد درآمدزایی خود را ایجاد کنید. یا در مورد داشتن آنها برنامه ریزی کنید. ممکن است در آغاز این منابع خیلی کوچک باشند اما دلیلی وجود ندارد که همیشه اینطور بماند. رویکردهای سرمایه گذاری و کسب و کارهای متفاوتی را امتحان کنید. فقط اطمینان حاصل کنید وقتی میخواهید شروع کنید بدانید چه می کنید.

6. میلیونرها به تحصیل اهمیت می دهند

با شنیدن داستان های اخراج "مارک زاکربرگ" (موسس فیسبوک) و "مت مولنوب" (موسس ورد پرس) از کالج، ممکن است تحصیل را بی اهمیت بدانید، اما با دانستن این مطلب که اکثر میلیونرها حداقل لیسانس داشته اند، درک استثنا بودن این دو میلیونر اخراجی از این قاعده آسان می شود. علوم اقتصاد، تجارت و مهندسی برای میلیونرها سه علم بسیار مهم به شمار می روند. اخذ مدارج علوم اقتصادی برای میلیونرها در اولویت است. به یاد داشته باشید بسیاری از همین اخراج شدگان از کالج در وهله ی اول از همان دانشی که در کالج یاد گرفته بودند برای شروع تجارت استفاده کرده اند.

شما باید اینگونه عمل کنید: به کسب علم بپردازید. اگر خواستید از کالج اخراج شوید و یک میلیونر خودکفا باشید که ما به شما خداقوت می گوییم اما آغاز به کار با داشتن یک سابقه علمی شانس شما را برای کسب پول بیشتر افزایش می دهد.

7. اکثر میلیونر ها احساس ثروتمندی نمی کنند

به طور کلی وقتی شما یک میلیونر هستید، همچنان هزاران نفر دیگر هستند که از شما پول بیشتری دارند به همین خاطر است که میلیونرها خود را "ثروتمند" نمی پندارند. همه ما مایلیم موفقیت خود را با حوادثی که قرار است برایمان اتفاق بیافتد تعریف کنیم و میلیونرها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. درست مثل وقتی که فکر می کنید با ارتقا درجه شغلی یا خرید خودرو جدید خوشحال خواهید شد، میلیونرها هم اغلب وقتی خود را ثروتمند می شمرند که میلیون ها و بیلیون های بعدی را کسب کنند.

شما باید اینگونه عمل کنید: همه ما درس بسیار مهمی از این مطلب میگیریم. " همانجایی باش که الان هستی و از این بودن لذت ببر". تو بهتر میشوی، ثروتمندتر، باهوش تر، اما این بدان معنی نیست که باید منتظر رسیدن مرحله بعدی باشی تا از آن لذت ببری. همین حالا از زندگی ات لذت ببر. همین جایی که هستی.

8. میلیونرها در "ظاهر" ثروتمند نیستند

شاید تا به حال افرادی را دیده باشید که جدیدترین مدل های خودروی "پورشه" را میرانند، در عمارت ها زندگی می کنند و احتمالاً تا بناگوش زیر قرض و بدهی فرو رفته اند و خرجشان هم بیشتر از دخلشان است. سندروم زیاده خواهی افراد زیادی را اسیر کرده است. از این اسارت رها شوید. اکثر میلیونرها در خانه های معمولی زندگی می کنند و خودروهای مدل پایین سوار میشوند. آنها بیشتر به کسب پول فکر میکنند نه خرید وسایل اضافی.

شما باید اینگونه عمل کنید: هرگز به این فکر نکنید که دیگران راجع به شما چه تصوری دارند. پول خود را بودجه بندی کنید و آن را ذکاوتمندانه سرمایه گذاری کنید. این راه ثروتمند شدن است. خانه های بزرگ و خودروهای لوکس تنها شما را در باتلاقی از قرض و بدهی فرو می برند. نکته مهم این است که باید کمتر از آنچه کسب میکنید خرج کنید.

9. میلیونرها می دانند تنهایی از پس کارها برنمی آیند

آنها ممکن است خودساخته باشند اما این بدان معنی نیست که کارها را به تنهایی انجام می دهند. میلیونرها ارزش دوستیابی، برقراری ارتباط با دیگران و جستجوی متخصصین در مواقع نیاز را می فهمند. طبق گفته اکثر میلیونرها آنها همیشه مشاورانی داشته اند که نقش بزرگی در مسیر موفقیتشان ایفا کرده اند.

شما باید اینگونه عمل کنید: اگر می خواهید کار بزرگی را شروع کنید، حتماً به کمک دیگران نیاز خواهید داشت. میلیونر شدن هم از این قائده مستثنی نیست. رجوع به دیگران برای مشورت بسیار با اهمیت است.

10. میلیونرها عاشق خرید کردن هستند ... اما به صورت متفاوت

اگر به عادت خود برای خرید لباس های نو، خودرو و اسباب بازی مرتباً ادامه دهید، در حقیقت خود را به عادتی خو داده اید که شما را به سمت ورشکستگی می کشاند. میلیونرها عاشق خرید کردن اند اما به شیوه ای متفاوت. آنها به دنبال معاملات خوب در زمینه سرمایه گذاری و تجارت هستند و نه لزوماً خرید موتورسیکلت های جدید و تلویزیون های هزار اینچی. آنها تفاوت بین دارایی ها و بدهی ها را می فهمند و بیشتر بر روی اولی تمرکز دارند تا دومی.

شما باید اینگونه عمل کنید: تفکرتان را برای افزایش دارایی ها در مقابل بدهی ها تغییر دهید. یکی از مهمترین تفاوت های فقرا و ثروتمندان این است که فقرا بدهی میخرند و ثروتمندان دارایی. پس مانند ثروتمندان خرید کنید. امروزه میلیون ها میلیونر در سرتاسر دنیا وجود دارند. آنها متفاوتند و این متفاوت بودن لزوماً به این معنا نیست که طرز فکرشان درست باشد. اینها همه ویژگی های عمومی میلیونرها و بیلیونرها هستند. این ویژگی ها را در خود پرورش دهید و مطمئن باشید شما هم به زودی یک میلیونر خواهید شد.


فعالیت‌های صبحگاهی که افراد موفق انجام می‌دهند

$
0
0

 

همه کسانیکه توانسته‌‌اند به موفقیت‌های چشمگیر کاری دست پیدا کنند، به این نتیجه رسیده‌اند که باید ساعات اولیه روزشان را وقف فعالیت‌هایی کنند که برای خودشان بالاترین درجه اولویت را دارد چون بلافاصله با شروع روز درگیر اولویت‌های دیگران خواهند شد. علم از این استرتژی حمایت می‌کند. در آخرین دستاورد پروفسور روی باوم‌مایستر (Roy Baumeister)، استاد دانشگاه فلوریدا، می‌بینیم که اراده مثل عضله‌ای است که اگر زیاد مورد استفاده قرار گیرد دچار خستگی می‌شود.

به همان اندازه که افراد هنگام عصر احتمال بیشتری برای شکستن رژیم‌های غذایی خود دارند، کنترل نفس و ضعف تصمیم‌گیری هم در آخر روز ضعیف‌تر می‌شود. از طرف دیگر، صبح‌های زود قدرت اراده بالاتر بوده، افراد خوش‌‌بین‌تر بوده و برای مقابله با کارهای چالش‌انگیز آمادگی بیشتری دارند. دوست دارید بدانید که کارفرمایان و مدیران بزرگ درست بعد از بیدار شدن از خواب چه می‌کنند؟ در زیر به 12 مورد از فعالیت‌های صبحگاهی آنها اشاره می‌کنیم.

1. صبح زود بیدار می‌شوند.

افراد موفق می‌دانند که زمان یکی از باارزش‌ترین دارایی‌های انسان است. و بااینکه بیشتر وقت آنها وقتی به سر کار می‌رسند، با تلفن‌ها، میتینگ‌ها و بحران‌های ناگهانی سپری می‌شود، ساعت‌های ابتدای روز دیگر تحت کنترل خودشان است. به همین دلیل است که خیلی از آنها قبل از طلوع خورشید بیدار می‌شوند و تا می‌توانند این زمانی که در کنترل خودشان است را طولانی‌تر می‌کنند.

در تحقیقی که روی 20 مدیر انجام گرفت، 90 درصد از آنها عنوان کردند که قبل از 6 صبح از خواب بیدار می‌شوند. بعنوان مثال، ایندرا نویی مدیر PepsiCo صبح‌ها ساعت 4 از خواب بیدار می‌شود و هیچوقت دیرتر از ساعت 7 صبح سر کار نمی‌رسد. نکته مهم اینکه آنهایی می‌‌توانند روزهای کارامدتری داشته باشند که زودتر بیدار ‌شوند.

2. قبل از اینکه برنامه کاری روزانه به سراغشان بیاید، ورزش می‌کنند.

مهمترین فعالیت صبحگاهی افراد قدرتمند ورزش است، چه ورزش کردن در خانه و چه رفتن به باشگاه ورزشی. اورسلا برنز، مدیرعامل Xerox، یک ورزش یک ساعته برای خود تنظیم می‌کند که ساعت 6 صبح شروع می‌شود. از طرف دیگر استیو مورفی مدیرعامل Christies از صبح‌های خود برای تمرینات یوگا استفاده می‌کند.

باید بدانید که این افراد، افرادی بسیار پرمشغله هستند، پس اگر برای ورزش کردن وقت می‌گذارند به این معنی است که خیلی مهم است. جدا از اینکه ورزش کردن در صبح باعث می‌شود عصرها برای این کار وقت کم نیاورید، یک ورزش صبحگاهی به کاهش استرس روز هم کمک کرده، با تاثیر رژیم‌های غذایی پرکالری و چربی مقابله کرده و کیفیت خواب را هم تقویت می‌کند.

3. روی یک پروژه کاری بسیار مهم کار می‌کنند.

ساعات آرام صبح زمانی ایدآل برای تمرکز بر روی پروژه‌های مهم کاری هستند، بدون اینکه کسی حواسشان را پرت کند. گذراندن این وقت در ابتدای روز باعث می‌شود قبل از اینکه دیگران (بچه‌ها، کارمندان یا رئیس) توجه و تمرکزتان را برهم بزنند، با تمرکز حواس بیشتر کار کنید.

دبی مویسیچین، که استراتژیست تجاری است و در روز باید با میتینگ‌ها و تماس‌های پشت سر هم دست و پنجه نرم کند، می‌گوید با این وضعیت قادر نبوده است هیچ کار مفیدی را پیش ببرد و به همین دلیل صبح‌های زود خود را برای رسیدگی به پروژه‌های خود اختصاص داده است و هر روز خود را روی یک پروژه مهم می‌گذراند.

4. روی یک پروژه شخصی مهم کار می‌کنند.

وقتی کل روز مجبور باشید در جلسات مختلف کاری شرکت کنید و شب که به خانه می‌آیید با وجود خستگی و گرسنگی تازه باید ببینید که برای شام باید چه کنید، نوشتن رمان یا انجام یک کار هنری خیلی دور از ذهن به نظر می‌رسد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد موفق، ساعات ابتدایی روز خود را برای کار کردن روی پروژه‌های شخصی خود، کارهایی که دوست دارند و از انجام آن لذت می‌برند، استفاده می‌کنند.

شارلوت واکر، معلم تاریخ، می‌گوید که ساعات بین 6 تا 9 صبح خود را روی نوشتن کتابی درمورد سیاست‌های مذهبی غرب افریقا می‌گذراند. قبل از اینکه با مسئولیت‌های تدریس روزانه مشغول شود، فرصت دارد که مقالات مختلف را مطالعه کرده و چندین صفحه به کتاب خود اضافه کند.

5. اوقاتی خوب را با خانواده‌شان می‌گذرانند.

خیلی‌ها ممکن است شام را از برنامه غذاییشان حذف کرده باشند و به همین دلیل افراد موفق از صبح‌ها برای وقت گذراندن با خانواده، چه با خواندن داستان برای فرزندانشان باشد یا کمک به درست کردن یک صبحانه عالی، می‌گذرانند.

جودی روزنتال، برنامه‌ریز مالی در نیویورک، صبح‌ها بهترین وقتی است که با دخترش می‌گذراند. در این زمان به او کمک می‌کند لباسش را بپوشد، تختش را مرتب کند، و خیلی وقت‌ها هم با هم نقاشی می‌کشند. بعد با هم صبحانه را آماده کرده و می‌نشینند و موقع خوردن صبحانه با هم گپ می‌زنند. برای او این 45 دقیقه صبحگاهی ارزشمندترین ساعات روز هستند.

6. با همسرشان ارتباط برقرار می‌کنند.

افراد موفق بخاطر اینکه شب‌ها بخاطر مشغله آن روز حسابی خسته هستند و وقت زیادی هم باید صرف آماده‌سازی شام و دیدن تلویزیون کنند، ارتباط با همسرانشان را برای صبح می‌گذارند. چه چیزی بهتر از یک رابطه‌جنسی بعد از بیدار شدن می‌تواند به شما برای کل روز انرژی دهد؟ از این گذشته، داشتن ارتباط جنسی منظم شما را باهوش‌تر کرده، درآمدتان را بالاتر برده و کالری‌سوزی هم می‌کند.

خیلی از افراد موفق حتی اگر ارتباط جنسی هم با همسرشان برقرار نکنند، صبح‌ها برای حرف زدن با آنها وقت می‌گذارند. بعنوان مثال، مدیرعامل BlackRock هر روز صبح با همسرش به پیاده‌روی رفته و از این زمان برای صحبت کردن با هم درمورد زندگی، مسائل مالی، امور خانه و برنامه‌های هفته پیش رو استفاده می‌‌کنند.

7. قرار ملاقات‌هایشان را برای صبحانه تنظیم می‌کنند.

مخصوصاً اگر بخواهید شام را به خانه برگردید، صبح‌ها وقتی عالی برای وقت ملاقات است. علاوه‌براین، گذاشتن این قرار ملاقات‌ها برای صبحانه بسیار بهتر از ناهارهای پرمشغله است. کریستوفر کالوین، وکیل پایه یک نیویورکی، چهارشنبه‌های خود را به این مسئله اختصاص داده است و روزهای دیگر به پیاده‌روی می‌رود.

8. برای پاک کردن ذهنشان مدیتیشن می‌کنند.

آدم‌های موفق همان‌قدر که از خودشان انتظار دارند از دیگران هم انتظار دارند. به همین دلیل قطع ارتباط با برنامه کاری روزانه‌شان و آرام کردن ذهنشان کار بسیار سختی است. آنها قبل از اینکه از خانه بیرون بروند، خودشان را وقف یک تمرین معنوی مثل مدیتیشن یا نماز می‌کنند تا بتوانند خودشان را برای مشغله‌های آن روز متمرکز کنند.

مانیشا تاکور، مدیر شرکت MoneyZen wealth Management، برای پاک کردن ذهن خود از مدیتیشن استفاده می‌کند. او دو جلسه 20 دقیقه‌ای در روز را صرف اینکار می‌کند، یکی قبل از صبحانه و دیگری شب‌ها قبل از خواب. او در این تمرین بر روی تنفس خود تمرکز کرده و شعاری را در ذهن خود تکرار می‌کند.

9. چیزهایی که بخاطر آن شکرگزار هستند را یادداشت می‌کنند.

ابراز قدرشناسی یک راه خوب دیگر برای متمرکز کردن خودتان و ایجاد دیدگاهی عالی برای خود قبل از رفتن به محل‌کار است. نوشتن آدم‌ها، مکان‌ها و فرصت‌هایی که برای آن شکرگزار هستید، فقط چند دقیقه از وقتتان را می‌گیرد اما تغییری فوق‌العاده در رویکرد شما نسبت به زندگی ایجاد می‌کند.

وندی کای، دکتر داروشناس، می‌گوید که زمانی از صبح‌های خود را صرف ابراز قدرشناسی، درخواست راهنمایی و الهام‌ گرفتن می‌کند. بعد وقتی سر کار می‌رسد، دیدی شفاف پیدا کرده است.

10. برنامه‌ریزی روزانه‌شان را انجام می‌دهند.

برنامه‌ریزی از قبل برای روز، هفته یا ماه ابزار مدیریت زمانی بسیار عالی است که باعث می‌شود روال امور از دستتان خارج نشود. استفاده از صبح‌ها برای فکر کردن از بالا به زندگیتان به شما کمک می‌کند بتوانید اولویت‌بندی‌تان را راحت‌تر انجام داده و خط سیر زندگیتان را مشخص کنید.

کریستین گالیب، مدیر بانک هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار می‌شود. در روزهای هفته اول ورزش می‌کند، کمی کتاب می‌خواند و بعد قبل از درست کردن صبحانه کارهای آن روزش را مرور می‌کند. او می‌گوید این برنامه‌ریزی صبحگاهی باعث می‌شود کنترل بهتری روی روز خود داشته باشد.

11. ایمیل‌هایشان را چک می‌کنند.

بااینکه متخصصین مدیریت زمان اعتقاد دارند تا می‌توانید باید چک کردن ایمیل را کنار بگذارید، اما خیلی از افراد موفق روزشان را با چک کردن ایمیل‌هایشان شروع می‌کنند. خیلی سریع صندوق ایمیل‌های رسیده‌شان را نگاه می‌کنند تا ببینند ایمیل مهمی دریافت کرده‌اند که نیاز به پاسخ فوری داشته باشد یا خیر و ایمیل‌های مهمی که نیاز به باز بودن فکر دارد را در آن زمان می‌فرستند.

بعنوان مثال، گرتچن رابین، نویسنده کتاب “The Happiness Project”، هر روز ساعت 6 از خواب بیدار می‌شود، درحالیکه خانواده‌اش ساعت 7 از خواب بیدار می‌شوند. او از این یک ساعت برای چک کردن ایمیل‌هایش، برنامه‌ریزی برای آن روز و خواندن روزنامه و سایت‌های خبری استفاده می‌کند. انجام این کارها در ساعات ابتدای روز به او امکان می‌دهد بهتر تمرکز کند و بتواند بهتر از پس کارهای سخت‌تر آن روز برآید.

12. اخبار روز را می‌خوانند.

افراد موفق، چه از طریق خواندن روزنامه باشد و چه چک کردن وبلاگ‌ها و سایت‌های خبری، عادت دارند قبل از صبحانه از اخبار روز مطلع شوند. بعنوان مثال، ریاست کمپانی GE، جف ایملت، روزش را با کمی دویدن شروع کرده و بعد کمی روزنامه خوانده و VNBC تماشا می‌کند. دیوید راشف رئیس Virgin America هم از صبح‌های خود برای گوش دادن به خبر ورزشی و خواندن روزنامه استفاده می‌کند. این باعث می‌شود که وقتی سر کار رسیدند، خیلی خوب از اتفاقاتی که در جهان می‌گذرد مطلع باشند



become, get, go, turn

$
0
0

The words "become", "get", "go" and "turn" are not always used correctly. We've listed some phrases which are wrong and some which are correct. Always use a good dictionary if you're not sure.

correct phrase

common error

I got a present from him.

I became a present from him.

When do I get my steak?

When do I become my steak?

He got a shock when he saw his car.

He became a shock when he saw his car.

The tea does him good.

The tea becomes him good.

I want to become a teacher.

I will a teacher.

He became famous.

He would famous

We became friends.

We were friends.

It became clear that she wanted to leave.

It would clear that she wanted to leave.

It's getting dark.

It will dark.

He turned red.

He was red.

She went white when she saw the accident.

She was white when she saw the accident.

The word "get" is very common in spoken English, "become" is more formal.
German native speaker sometimes use "become" in an incorrect way



Commercial English - Vocabulary 2

$
0
0

 

to negotiate

net price

obliged

opportunity

order

orderform

overdraft

overdue

overdrawn

payable by you

to postpone

preferential rate

prior notice

profit margin

purchase

quarterly

quotation

to quote a price

range

rate

ready for despatch

receipt

recipient

to recommend

with reference to

to refund

registered letter

reimbursement

remittance

to renew

repeat order

replacement

on request

to request

requirement

respite

to retail

retail price

reward

sales

sample

to satisfy a requirement

under separate cover

to ship

shipment

to be short-listed

to sign

sold out

spare parts

statement of account

to have something in stock

in storage

to store

to subscribe

substantially reduced

supplier

survey of damage

terms

terms of payment

trade fair

bank transfer

turnover

undermentioned

unfortunate

unit price

unsaleable

valid

value

warehouse

warrant

waybill

wholesale

within a week/month


Commercial English - Vocabulary

$
0
0

accordance (in accordance with)

account

accounting error

acknowledge (to)

address

addressee

advance (in advance)

advance payment

advice of payment

after-sales service

agreement

air freight

air waybill

amount due

apology

apply (to apply for)

approval (on approval)

as from

balance (financial)

bank account

bill of exchange

bill of lading

blank cheque

branch

brand

brisk trade

business (on business)

buyer

cancel

cargo

carriage free

carriage paid

to dispatch to

draft

duly signed

due date

dutiable

duty free

to enclose

enclosed

enquiry

exchange rate

expenses

extension of payment time

failure to pay

fee

file

firm offer

free of charge

goods

to grant a discount

to be grateful

hereby

inadequate packing

included

initial order

to inquire

inquiry

insurance

introductory price

invoice

to invoice

leaflet

liability

liable

to mention

as mentioned

money order



how to Study English Effectively

$
0
0

 

By Kenneth Beare,

There are many ways to study English, but many students ask which is the most effective. Unfortunately, I don't think there is a single answer that is right for every student. However ... I can certainly give advice I some helpful guidelines as to how to study that should help.

Warming-up to Study English

Just as there are exercises to help you warm up before you play some basketball or other sport, there are exercises which can help you warm up to study English. Here are some simple exercises to help you warm up.

1.     Study English I: Activating Your Vocabulary

Activate your vocabulary by thinking or speaking briefly about the subject you are about to work on. For example, if you are going to study English on topics that focuses on vacations, take a moment to think about your last vacation, what you did, what you enjoyed, etc. This simple exercise will help your brain warm-up to vocabulary that you are likely to encounter as you study English about this particular subject.

1.     Study English II: Activating Your Grammar

Activate your grammar by thinking about the general grammar area before you begin to study. For example, if you are going to study English grammar focusing on the past, stop to think about what you did last weekend, where you went, etc. to help activate what you already understand about using the past. As with activating vocabulary, you'll help your brain bring up what it knows about the past simple in an easy way before you begin to focus on studying English grammar in detail.

1.     Study English III: Singing a Song

Before class begins, or before you sit down to study English sing a song in English to yourself. Make sure to use a song that you understand and know very well. This short and fun exercise will help your brain focus on the English language in a relaxing manner. It's important to be relaxed when you study English! Singing a song also helps activate the creative side of your brain which can help you come up with more examples as your practice conversation or do some creative writing.

1.     Study English IV: Typing e a Short Paragraph in English

If you going to study English at your desk, begin by typing a simple paragraph in English. You can type about your day, your hobbies, your friends, etc. Anything will do. Typing helps activate the kinetic part of your brain that helps improve learning through physical activity. I also recommend typing while you study your English grammar. This will help solidify your knowledge with movement.

1.     Study English V: A Thousand Words ...

As the saying goes in English: A picture is worth a thousand words. Help activate the creative side of your brain by trying to describe a photo or other image. You can combine use this also to activate your vocabulary by choosing a picture that has something to do with the subject your are going to study in English.

Study English - Tips for Success

Here are some tips for success to help you as you study English.

1.     Study English Every Day

It's important to study English every day. However, don't exaggerate! Study for thirty minutes every day instead of two hours once a week. Short, steady practice is much better for learning than long periods on an irregular basis. This habit of studying English every day will help keep English in your brain fresh.

1.     Study English Using Different Methods to Learn

Don't just use one way to study English. Use a variety of methods which will help all the parts of your brain (multiple intelligences) help you. For example, if you are learning new vocabulary, create a word map, describe a picture, make a list and study that, type out the words five times. All of these methods together help to reinforce your learning.

1.     Study English by Finding some Friends

There is nothing like having a few friends to study English together. You can practice the exercises together, have conversations together (in English!), and, as you study English together, help each other with exercises you may not understand.

1.     Study English by Choosing Topics that Interest You

One of the most important things to do is to study English using topics that you like. This will help motivate you because you will also be learning about a topic you find interesting while you study English.

How To Improve Your English

$
0
0

 

Learning English (or any language for that matter) is a process. You are continually improving your English and the following "How to" describes a strategy to make sure that you continue to improve effectively.

Difficulty: Average

Time Required: Varies

Here's How:

  1. Remember that learning a language is a gradual process - it does not happen overnight.
  2. Define your learning objectives early: What do you want to learn and why?
  3. Make learning a habit. Try to learn something every day. It is much better to study (or read, or listen to English news, etc.) 10 minutes each day than to study for 2 hours once a week.
  4. Remember to make learning a habit! If you study each day for 10 minutes English will be constantly in your head. If you study once a week, English will not be as present in your mind.
  5. Choose your materials well. You will need reading, grammar, writing, speaking and listening materials
  6. Vary your learning routine. It is best to do different things each day to help keep the various relationships between each area active. In other words, don't just study grammar.
  7. Find friends to study and speak with. Learning English together can be very encouraging.
  8. Choose listening and reading materials that relate to what you are interested in. Being interested in the subject will make learning more enjoyable - thus more effective.
  9. Relate grammar to practical usage. Grammar by itself does not help you USE the language. You should practice what you are learning by employing it actively.
  10. Move your mouth! Understanding something doesn't mean the muscles of your mouth can produce the sounds. Practice speaking what you are learning aloud. It may seem strange, but it is very effective.
  11. Be patient with yourself. Remember learning is a process - speaking a language well takes time. It is not a computer that is either on or off!
  12. Communicate! There is nothing like communicating in English and being successful. Grammar exercises are good - having your friend on the other side of the world understand your email is fantastic!
  13. Use the Internet. The Internet is the most exciting, unlimited English resource that anyone could imagine and it is right at your finger tips.

Tips:

  1. Remember that English learning is a process
  2. Be patient with yourself
  3. Practice, practice, practice

شکست عشقی و کنار آمدن با پیامدهای آن

$
0
0


 
 

 


همیشه جدایی و شکست عشقی می تواند آسیب های فراوانی داشته باشد به خصوص اگر فرد غافلگیر شود و نداند در چنین موقعیتی باید چگونه برخورد کرد، شاید برای خیلی از خانم ها و آقایان جوان بعد از دوران آشنایی پیش از ازدواج و نامزدی جدایی و شکست عشقی بسیار مشکل باشد. آنقدر که هرروز آن را به تعویق بیندازند و تا حد ممکن به دنبال راهی برای فرار از چنین موقعیتی باشند ولی قرار نیست بعد از هر خواستگاری ازدواج باشد. گاهی ۲ فرد برای هم مناسب نیستند و باید هرچه زودتر رابطه را تمام کنند، این که چگونه باید به رابطه ای پایان داد و بعد از این پایان و جدایی چگونه همه چیز را فراموش کرد و دوباره به زندگی عادی برگشت سوال خیلی از جوان هاست. مسلما کار راحتی نیست ولی می توان با یک نگاه واقع بینانه و بدون آسیب روانی زیاد زندگی جدیدی را آغاز کرد. و اما با چه راههایی می توان بر شکست عشقی پیروز شد و زندگی جدید و پر شور و نشاطی را آغاز کرد؟! در ادامه ایمیل با ما همراه باشید ...

در شکست عشقی همه چیز را نمی توان فراموش کرد
نباید انتظار داشت که بتوان همه چیز را فراموش کرد. بسیار پیش می آید که نمی توانیم خیلی از چیزها را فراموش کنیم به خصوص اگر خاطرات خوبی با آن فرد داشته باشید. به هر صورت بخشی از آن خاطرات همیشه همراه ما خواهد بود.برای رها شدن از گذشته باید یاد بگیرید که ذهن را مدیریت کنید و هرلحظه نسبت به خودتان آگاه باشید و نگذارید ذهن هرگاه که خواست به گذشته سفر کند. اگر دقت کرده باشید بیشتر اوقات ذهن یا در گذشته سیر می کند یا در آینده و کمتر پیش می آید که ذهن به همان زمان حال فکر کند.

اما چگونه می توان ذهن را به زمان حال آورد؟ باید اول یاد بگیرید ذهن تان را ببینید و حواس تان باشد الان ذهن تان در کجاست؟ ذهن مثل کودکی بازیگوش مرتب بین گذشته و آینده گردش می کند، با آموختن روش های بدست گرفتن افسار ذهن می توانید مانع سفر آن به گذشته های نامطلوب شوید.

برای فراموش کردن شکست عشقی به مغزتان دستور ایست دهید
این روش را می توان روش ایست ذهنی نامید، یعنی لازم است خیلی محکم و مقتدر به ذهن تان ایست بدهید تا نتواند به هرکجا خواست برود. شاید برای همه ما پیش آمده باشد که هنگام تماشای تلویزیون یا در تاکسی یا… یک دفعه ذهن به سمت موضوعی در گذشته منحرف می شود و برای دقایقی یا ساعاتی یا حتی چند روز کنترل ذهن از دست می رود. در حقیقت اگر آگاه نباشید و نبینید که ذهن تان در حال سفر به گذشته است نمی توانید جلوی آن را بگیرید اما اگر حواس تان باشد به محض این که ذهن بخواهد به گذشته سفر کند به آن یک ایست محکم می دهید و از پیشروی آن جلوگیری می کنید. می توانید به خود بگویید: ساکت، دیگر نمی خواهم بیشتر فکر کنم! یاهیس یا در ذهن مان روی این فکرها ضربدر بزنیم و جلوی آن ها را بگیریم.

چطور ذهن تان را خالی کنید
گاهی هم پیش می آید که ذهن ما آنقدر از وقایع گذشته و اتفاقات پیش آمده پر است که انگار ظرف ذهن پرشده و در حال لبریز شدن است و مرتب وقایع در ذهن مرور می شود و نمی توان به موضوع دیگری فکر کرد. ذهن تا حد معینی گنجایش دارد و باید به نوعی از افکار نامطلوب و دوست نداشتنی خالی شود. بهترین کار در این زمان نوشتن است، کافی است هرچه در ذهن دارید بدون هیچ گونه انتخابی روی کاغذ بیاورید و هیچ چیزی را جا نیندازید، باید کاملا بدون سانسور و صادقانه بنویسید تا ذهن کاملا تخلیه شود. بعد وقتی ذهن کاملا خالی شد، آن کاغذها را دور بیندازید یا حتی بسوزانید.

از اول به جدایی هم فکر کنید
وقتی در مراحل آشنایی پیش از ازدواج یا دوران نامزدی هستید باید از ابتدا هر ۲ با هم این توافق را داشته باشید که ممکن است این رابطه به دلایل مختلف از جمله تفاوت خانواده ها یا تفاهم نداشتن یا. . . به سرانجام نرسد. در حقیقت بهتر است زوجین قبل از ازدواج با هم این موضوع را روشن کنند که قرار است مدتی را مثلا ۶ ماه برای بدست آوردن شناخت باهم باشند تا تصمیم بگیرند که برای هم مناسب هستند یا نه! به همین دلیل از ابتدا به هم وابسته نشوید. علاوه بر این، برای پیشگیری از وابستگی از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نکنید تا مبادا به فضای احساسی وارد شوید. هرچقدر بیشتر به شناخت رسیدید کم کم رابطه را بیشتر کرده و احساسات را وارد رابطه کنید.

اول شناخت، بعد احساسات
حواس تان باشد که برای پیشگیری از آسیب روحی در این مدت آشنایی مثلا ۶ ماه باید شناخت تان جلوتر از احساس تان حرکت کند، اگر احساسات زودتر از شناخت پیش برود ممکن است زود به هم وابسته شوید و دیگر دل کندن به این آسانی ها نباشد ونتوان نه گفت. در دوران نامزدی و آشنایی پیش از ازدواج همیشه این خطر وجود دارد که بین طرفین وابستگی به وجود بیاید. من همیشه به مراجعانم توصیه می کنم، دریچه های احساس تان را زود به روی هم باز نکنید و بعد از چند ماه کم کم از نظر احساس نزدیک شوید.

در روابط عاطفی تان صادق باشید
اگر به هر دلیلی در دوران آشنایی قبل از ازدواج و نامزدی به این نتیجه رسیدید که به طرف مقابل نه بگویید، در این مواقع توصیه می کنیم حتما با طرف مقابل صادق باشید. بهتر است شما با یک خاطره خوب از هم جدا شوید، باید به این بلوغ برسید که حتما لازم نیست جدایی با دعوا و دلخوری و حرف های آزاردهنده و… باشد، می توان خیلی آرام و با آرامش از هم جدا شد به خصوص اگر همان اول به این توافق رسیده باشید و از ابتدا آگاه باشید که ممکن است از هم جدا شوید. در واقع هر کدام از شما حق دارید بدانید چرا این رابطه نباید ادامه پیدا کند و همچنین شما بتوانید با خود کنار بیایید.

توافق های بعد از جدایی
قبل از جدایی بهتر است با خاطره ای خوش با هم توافق هایی کنید، مثلا این که دیگر با هم تماس نگیرید یا اگر وسایلی ردوبدل یا هدیه شده به هم برگردانید تا هم دوباره خاطرات را یادآوری نکند و هم دیگر بهانه ای برای تماس مجدد نداشته باشید. یعنی از همان ابتدا همه چیزها را آرام آرام از خود جدا کنید.

با اقتدار نه بگویید
اگر در دوران آشنایی یا نامزدی وابستگی به وجود آمده باشد، جدایی مشکل می شود و حتی گاهی اتفاقات ناگواری مثل افسردگی و حتی خودکشی هم پیش می آید. هنگام جدایی نباید تنها به فکر خود باشیم بلکه باید حواس مان به حال و هوای طرف مقابل هم باشد چون وقتی وارد رابطه ای می شویم دیگر تنها خودمان نیستیم بلکه مسئول طرف مقابل هم هستیم و نباید کاری کنیم که به او آسیبی برسد. اگر قطع یک دفعه ای رابطه ممکن است به او آسیب برساند، در این جور مواقع پیشنهاد می شود به تدریج رابطه کم شود. مثلا اگر ۳ روز در هفته با هم صحبت می کردید حال آن را به یک روز در هفته تبدیل کنید تا آرام آرام طرف مقابل برای جدایی آماده شود. حواس تان باشد در این مواقع از موضع قدرت وارد نشوید مبادا حرف های نابجا بزنید و احساس طرف مقابل را زیر سوال ببرید، مهم این است که شما هنگام جدایی رفتاری انسانی داشته باشید.

زمان و اقتدار به همراه هم کمک می کنند تا بتوانید وابستگی طرف مقابل را کم کنید. اگر او ببیندمرتب و مداوم و با اقتدار شما به او نه می گویید و او هر راهی را امتحان می کند ولی باز هم نه می شنود، کم کم کنار می آید که از شما دل ببرد.

برای فراموش کردن شکست عشقی تان ۳ماه زمان نیاز دارید
وقتی ماشینی با سرعت زیاد در حال حرکت است، هنگام ایستادن یک خط ترمزی روی زمین به وجود می آید، رابطه نیز چنین است. بعد از پایان رابطه مدت زمانی طول می کشد که شرایط دوباره عادی شود. این زمان در درجه اول بستگی به میزان پذیرش شما دارد و بعد باتوجه به راه هایی که برای مدیریت ذهن تان انتخاب کرده اید می تواند این زمان طولانی تر یا کوتاه تر باشد. معمولا ۲ تا ۳ ماه زمان می برد که فرد بتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد، اصولا می گویند، تغییرات روانی بعد از ۳ ماه خودش را نشان می دهد، البته این زمان در آدم های مختلف می تواند کمتر یا بیشتر باشد.

برای ترک کردن رابطه عاطفی فردا سخت تر از امروز است
اگر در دوران آشنایی به شناختی از طرف مقابل رسیده اید و می دانید باید رابطه را قطع کنید ولی به دلیل وابستگی این کار برای تان راحت نیست با خود بیندیشید که اگر امروز این کار نکنید ممکن است یک ماه دیگر یا یک سال یا حتی ۵ سال دیگر با وضعیت بدتری جدا شوید، پس هر چه زودتر این اتفاق بیفتد بهتر است. باید این بلوغ را در خود به وجود بیاورید که خیلی اوقات اتفاقات زندگی مطابق خواسته شما پیش نخواهد رفت و زمان هایی نمی توانید به خواسته های تان برسید. اگر چنین تحملی را در خود به وجود بیاورید و از همان اول به خود بقبولانید که ممکن است در پایان آشنایی از هم جدا شوید دیگر از جدایی ضربه سنگینی نخواهید خورد. بنابراین برای جدایی باید اول در ذهن تان تصور کنید که اگر امروز جدا نشوید سال دیگر جدایی برای تان دشوارتر نخواهد بود؟ بعد باید سعی کنید جلوی خودتان را بگیرد و مشغول کارها و فعالیت هایی شوید که کامل ذهن شما را به خود مشغول می کند.

انرژی تان را تخلیه کنید
اگر در دوران جدایی فقط در خانه یا تنها باشید و هیچ کاری هم برای انجام دادن نداشته باشید مسلما اذیت خواهید شد. تمام ذهن شما آدمی است که او را ترک کرده اید و مدام در وسوسه زنگ زدن و ارتباط با او هستید، پس باید خودتان را مشغول کرده و دورتان را شلوغ کنید، خود را در روابط اجتماعی و در بین دوستان تان قرار دهید، به کارها و فعالیت های موردعلاقه تان مشغول شوید تا انرژی شما را به سمت دیگر ببرد چون عشق و دوست داشتن نوعی انرژی است که به سمت شخص مورد علاقه شما معطوف است پس شما باید این انرژی را به سمت دیگری چون ورزش کردن، علاقه های شخصی، سفر و. . . منحرف کنید، گرچه ممکن است صددر صد فراموش نکنید اما مسلما احساس بهتری پیدا خواهید کرد.

از یک رابطه وارد رابطه نامزدی جدید نشوید
گاهی پیش می آید بعد از جدایی از نامزدی قبلی بلافاصله موقعیت ازدواج دیگری پیش می آید. آیا در چنین مواقعی ازدواج می تواند به فراموشی نامزد قبلی کمک کند؟ مثلا فرض کنید در رابطه قبلی نامزدتان احترام چندانی برای شما قائل نبود، حالا در رابطه جدید شما به محض دیدن کوچک ترین احترامی جذب می شوید و به فاکتورهای دیگر توجه ای نمی کنید و تنها نداشته های رابطه قبلی را در رابطه جدید جست وجو می کنید. حواس تان باشد شما نباید از رابطه قبلی فرار کنید و تنها منتظر باشید بدون فکر به فرد دیگری وابسته شوید. به همین دلیل پیشنهاد می کنیم بعد از قطع رابطه نامزدی تا چند ماهی نامزدی جدیدی را آغاز نکنید، بهتر است کمی صبر کنید تا خودتان را پیدا کنید و بعد در یک رابطه جدید قرار بگیرید چون در اینجا احتمال اشتباهاتی به وجود می آید که می تواند برای تان سنگین تمام شود.

بعد از شکست عشقی تان با کسی حرف بزنید
گاهی بعد از جدایی آنقدر فرد تحت فشار قرار می گیرد که بد نیست با یک مشاور صحبت کند چون شاید مشاور بتواند به او کمک کند تا از فضای وابستگی بیرون بیاید چون گاهی مشاور به تحلیل هایی از دوران کودکی و شخصیت فرد می رسد که می تواند بسیار کمک کننده باشد، از طرف دیگر فضای حمایتی جلسات مشاوره می تواند کمک بیشتری هم بکند اما اگر هم فرد چندان تمایل ندارد از یک مشاور کمک بگیرد می تواند احساساتش را با یک دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده یا. . . در میان بگذارد همین بیان احساسات و گفت وگو می تواند بسیار کمک کننده باشد و همچنین خود حرف زدن می تواند بسیاری از استرس ها و فشارها را از بین ببرد. البته خودتان درذهن تان باید به این پذیرش رسیده باشید که قطع این رابطه به نفع تان بوده است، در این حالت دیگران نیز با حمایت شان به شما کمک بیشتری می کنند.

برای فراموش کردن شکست عشقی تان به دنبال تغییر باشید
بعد از جدایی هرگونه تغییر محیطی می تواند به شما کمک کند، مثلا سفر یا خرید وسیله ای تازه یا… مثلا اگر از مدت ها پیش می خواستید میز تازه ای برای خود بخرید، حالا همان خرید می تواند کمک کننده باشد. به سراغ کارهایی بروید که مدت هاست انجام نداده اید و انجام آن ها می تواند حس های جدیدی را در شما ایجاد کند، مثلا می توانید به سراغ کلاس های موسیقی یا سازی که مدت هاست آن را دوست دارید بروید یا آموختن یک زبان تازه یا… بروید تا حسابی مشغول شوید. در واقع به دنبال فعالیت جدیدی باشید که تا به حال به آن نپرداخته اید و می تواند بسیاری از انرژی های تان را تخلیه کند و دیگر فرصت نکنید به چیزی فکر کنید.

نگران حرف مردم نباشید
متاسفانه آدم ها متوجه نیستند که وقتی به حرف دیگران اهمیت زیادی می دهند در واقع خود را تبدیل به عروسکی می کنند که نخ هایش در دست دیگران است، چون باید خود را شبیه حرف دیگران کنند. ما یک بار بیشتر به دنیا نمی آییم و فرصت کمی هم در اختیار داریم، در این فرصت کوتاه قرار نیست طبق گفته دیگران زندگی کنیم چون در این صورت مسلما زندگی خود را باخته ایم. آدم هایی که از کمبود خودباوری و اعتماد به نفس رنج می برند و تایید درونی ندارند معمولا در بیرون و در حرف های دیگران به دنبال تایید هستند و منتظرند تا ببینند دیگران چه چیزی می گویند تا عمل کنند. اگر بتوانید خودتان تایید را به خود بدهید دیگر نیازی به حرف دیگران ندارید. فرض کنید در دوران نامزدی به دلیل حرف مردم از طرف تان جدا نشدید ولی بعد از ۱۰ سال دچار مشکلات زیادی شدید اما در این موقعیت شما تنهای تنها هستید و هیچ کدام از آن هایی که قبلا شما به دلیل حرف های شان جدا نشدید حالا حمایت تان نمی کنند و شما در اوج مسائل و مشکلات تان تنها مانده اید. باید بدانید مردم حرف های زیاد می زنند و شما باید فقط به حرف های خودتان گوش کنید، شما باید جایی در زندگی تان تصمیم بگیرید که فقط خودتان باشید؛ بدون نقاب، بدون فیلم بازی کردن و… .
 

 

Viewing all 2216 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>