|
|
زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون «صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تکراری نیست.
در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است.
عباراتی همچون «سیاه بهار» و یا «گدابهار» از خشکسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حکایت داشت. کافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و باران به اندازه کافی نازل نشود و طبیعی بود که خطر بی آبی کشاورزی دیم را تهدید کند و «قحط و غلا» پیامد این خشکسالی بود و کمبود میوه ها و غلات، گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت «سیاه بهار» مصداق می یافت.
گویا در یکی از قحطی های سال های پایانی قرن گذشته بخیل شدن آسمان بر زمین چنان شد که افراد خیر جهت رفع گرسنگی مردم «دمپختک» در کوچه و خیابان بار می گذاشتند، با این حال تعداد بسیار زیادی از مردم تهران از گرسنگی تلف شدند.
در مقابل عبارت «سیاه بهار» که عموماً مختص امور دام و کشاورزی بود، عبارت «گدا بهار» در مورد امور اداری و شاغلان در ادارات دولتی رایج بود.
برخلاف امروز که پول به شکل اسکناس بسیار و فراوان در بازار رواج دارد و دست به دست می شود و مازاد تورم هر ساله ریشه در این درد بی درمان دارد، پول ـ اعم از مسکوک و اسکناس ـ چندان در بازار گردش نمی کرد و با توجه به درآمد اندک شاغلان در بخش دولتی و همچنین تعداد کم افراد شاغل در این رشته، اکثراً نقدینگی خود را در اسفند و فروردین از دست می دادند و برای ماه های بعد، دچار بی پولی می شدند و جالب آن بود که برخلاف این روزها، قیمت ها سیر نزولی پیدا می کرد و با آمدن میوه های گوناگون و فراوانی و ارزانی آنها، باز هم قدرت خرید، چندان وجود نداشت و مردم در حسرت میوه های نورسیده می ماندند و عبارت «گدابهار» مصداق می یافت.
حال، نگاهی داریم به برخی از ضرب المثل ها و کنایه های مردم طهران ـ و یا منسوب به آنها ـ و همچنین ظرایفی که در این عبارات وجود دارند؛
سالی که نکوست از بهارش پیداست:
نیم بیت دوم این عبارت «ماستی که ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، نکویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی ها می شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می کردند و از آن جا که ماست چرخ کرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می گشت.
بزک نمیر بهار میاد، کـُمبـُزه با خیار میاد:
کمبزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه کال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراکی کال آن را ندارد. کمبزه بسیار کمیاب بود و از آن جا که خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و کالک کمبزه، کار هر کس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ضرب المثل به کار می رفت
آیا از زبان انگلیسی خسته شدهاید؟ آیا نگران هستید که آنطورکه باید و شاید نمیتوانید انگلیسی را یاد بگیرید؟ شاید هم دلتان میخواهد انگلیسی را بیشتر از این در زندگی و انجام کارهای مورد علاقه تان بکار ببرید.
میخواهم این مژده را به شما بدهم که راهی شگفتانگیز وجود دارد تا انگلیسی را بهتر یاد یگیرید و حین یادگیری آن از پیشرفت لذت ببرید.
اگر انگلیسی زبان دوم شماست، در هر سطحی هستید و با هر روشی که یاد میگیرید، میتوانید با عادتهایی سرگرم کننده، طبیعی و راحت از فرصتهای جدید بهره ببرید، تمرین کنید و در انگلیسی پیشرفت کنید.
اگر این نصیحت را به جان بخرید و تصمیم بگیرید آنرا بکار ببرید، یادگیری تان متحول میشود و چشمانداز جدیدی بدست میآورید و با نسخۀ جدید و تازهای از انگلیسی آشنا میشوید. دیگر انگلیسی برایتان یکنواخت نخواهد بود و خودتان هم دیگر آن فرد قبلی نخواهید بود.
در اینجا چند پیشنهاد فوقالعاده ارائه میشود تا به واسطۀ آنها بتوانید انگلیسی را در برنامۀ روزمره تان بگنجانید.
به پادکست های انگلیسی گوش کنید.
میتوانید برنامههای صوتی را به صورت رایگان دانلود کنید و روی ipod ، تلفن همراه و یا mp3 player اجرا کنید. میتوانید به اخبار روزانه یا برنامههای مخصوص یادگیری انگلیسی یا هر برنامۀ مورد علاقه تان گوش کنید. Podcast ها گسترده اند و هیچ محدودیتی برای کیفیت و کمیت موارد گنجانده شده در آن وجود ندارد. برای اینکه بهتر بتوانید از زمان خود استفاده کنید، پیشهاد میکنیم فایلهای صوتی را هنگام رانندگی در ماشین خود، وقتی سوار اتوبوس هستید و یا موقع پیاده روی گوش کنید.
podcast چیست؟
پادکست های ESL برای یادگیری انگلیسی طراحی شدند و برای یافتن آنها میتوانید عبارت "ESL podcast" را جستجو کنید. اگر "English Podcasts" را جستجو کنید ممکن است سایتهای انگلیسی زبان زیادی را پیدا کنید که صرفاً برای یادگیری انگلیسی ایجاد نشدهاند. ESL مخفف English as a Second Language (انگلیسی به عنوان زبان دوم) می باشد.
پادکست های مخصوص انگلیسیزبانان
این پادکست ها گسترده و جذاب هستند؛ در آنها اخبار، برنامههای جالب فرهنگی، مصاحبه با موسیقیدانان موردعلاقهتان یا هر برنامهای برای پیشرفت زبان پخش می شود.
به پورتال اخبار آمریکا (NPR) مراجعه کنید.
NPR از بزرگترین و بهترین سایتهای آمریکایی است و خود به تنهایی یک دنیاست. در بخش موسیقی یک فهرست هنرمندان همراه مصاحبههای زیادی با آنان وجود دارد و نیز مطالبی در مورد هر هنرمندی که فکرش را بکنید، در دسترس است.
- برنامۀ iTunes
این برنامه رایگان دانلود میشودو بهترین راهنمای سایت است. برای دریافت کامل سایتهای انگلیسی باید به پایین صفحه روی گزینۀ "itunes store" کلیک کنید و کشور را به آمریکا یا هر کشور انگلیسیزبان تغییر دهید. روی صفحۀ اصلی itunes store لیستی از معروفترین سایتها در ایالات متحده را خواهید دید.
در اینجا به چند پادکست معروف زبان انگلیسی اشاره میکنیم:
Radiolab, World Cafe (Music), All Songs Considered (Music), 50 Great Voices (Music), Insights at the Edge (Spirituality).
به رادیوی آنلاین گوش کنید.
آیا میدانید با دسترسی به اینترنت میتوانید به طور زنده به رادیوی هر جای دنیا گوش کنید؟ در گوشیهای آیفون بخش radio application میتوانید tune-in را فعال کرده و ایستگاههای رادیویی مختلفی را بگیرید.
- میتوانید TuneIn Radioرا روی آیفون، آیپاد یا هر موبایلی با سیستم اندروید نصب کنید. این برنامه روی انواع ویندوز کامپیوتر هم قابلاجراست.
- اگر تمام جملات رادیو را نفهمیدید، نگران نشوید. موقع گوش دادن به رادیو لازم نیست فکر کنید که در حال درس خواندن هستید و فقط با آرامش گوش کنید. به مرور مغزتان به آواها و فرکانس کلام آشنا میشود. اگر هر روز اینکار را انجام دهید، طی چند ماه پیشرفت زیادی حاصل خواهد شد و به زودی میتوانید کلمات جدیدی را بکار ببرید، راحت تر گوش می دهید و دیگر حرفهای انگلیسیزبانان را به راحتی متوجه خواهید شد.
- کی و کجا به رادیو گوش کنیم: در ماشین، در منزل هنگام آشپزی، صبح هنگام لباس پوشیدن و هر موقعی که بتوانید با آرامش گوش کنید. رمز موفقیت در پیشرفت مهارت شنیداریاینست که هر روز شرایطی آرام را فراهم کنید و به رادیو گوش فرا دهید.
سریالهای تلویزیونی موردعلاقهتان را هر روز ببینید.
شاید تا به حال این را هزاران بار شنیده باشید که اگر زبان تلویزیون را تغییر دهید و زیرنویس انگلیسی را فعال کنید، قدرت شنیداری بهتر خواهد شد. ولی بدانید که این راه خیلی خوبی است. البته راه بهتر و راحتتر اینست که تمام دی وی دی های یک سریال را در دسترس داشته باشید.
- تمام فصلهای فیلم مورد علاقه تان را تهیه کنید و به ترتیب ببینید: بهترین کار اینست که تمام دی وی دی ها را بگیرید و هر شب یک بخش را با زیرنویس ببینید. اگر 70 تا 80 درصد آنرا متوجه شدید، سعی کنید بدون زیرنویس ببینید. نگران نباشید، زود عادت میکنید.
- سریال دوستان = روانی کلام: سریال "Friends" انتخاب خوبی است. به نظر میرسد بین افرادی که این سریال را دوست دارند با سطح بالای روانی کلام رابطۀ مستقیمی وجود دارد. علتش اینست که این برنامه همۀ نسلها را با ویژگیهای دوست داشتنی آنها نشان میدهد و معیار جالب و خنده داری از فرهنگ آمریکایی است. این سریال 10 فصل و 250 بخش دارد.
- سایر سریالهای پیشنهادی:
“How I Met Your Mother,” “Lost,” “Two and a Half Men,” “The Big Bang Theory,” “Grey’s Anatomy.”
البته مهمترین مورد اینست که از دیدن یک سریال لذت ببرید.
- دیدن فیلم خوب است ولی مشکل اینست که طولانی هستند و به سختی میتوان دیدن آنرا در برنامۀ هر روز گنجاند.
این بخشی از فرهنگ انگلیسی زبانان است که همه آنرا اجرا میکنند اما افراد کمی از آن بهره مند میشوند. اگر شعر یا ترانهای را دوست دارین، متن آنرا پیدا کنید تا بفهمید آهنگ به چه معناست. به این ترتیب، آهنگی که از قبل دوست داشتید را میتوانید بفهمید و کلماتش را به درستی تلفظ کنید. در اینجا به چند نکته اشاره میکنیم:
- اگر بخشی از آهنگ را متوجه نشدید اصلاً مسئلهای نیست. حتی یک انگلیسی زبان هم ممکن است نیمی از یک ترانه را متوجه نشود و این کاملاً طبیعی است. فقط کافی است متن آنرا پیدا کنید.
- اگر آیپاد یا آیفون دارید، ترانهها را به بخش آهنگها اضافه کنید. میتوانید همزمان با اینکه ترانه را میشنوید، متن آنرا نیز بخوانید. این راه خوب و آسانی است و در سفرهای طولانی مدت میتواند مفید باشد.
- برنامههای موسیقی NPRگزینۀ عالی برای دوستداران موسیقی است چون در آن، هماهنگی کاملی بین دیالوگ، موسیقی و فرهنگ وجود دارد. با احساسی که به موسیقی دارید، انگلیسی را هم یاد بگیرید.
حالا با خواندن این چند مورد، پیشنهاد بهتری برایتان داریم: با دقت به اطراف نگاه کنید. بله، انگلیسی در اطراف شماست و تا به حال دقت نکرده بودید.
بعداز خواندن این مقاله، پنج دقیقه در گوگل جستجو کنید و به آهنگهایی که میشنوید و فیلمهای تلویزیونی مورد علاقهتان و مواردی که تا به حال برایتان مهم نبودند دقت کنید.
دومین پیشنهاد ما اینست که عادتهای روزانه تان را تغییر دهید. اگر کاری را هر روز انجام دهید نه تنها سریعتر یاد میگیرید بلکه تکرار آن باعث میگردد آسانتر شود چون دیگر یک عادت شدهاست مثل اینکه هر روز مسواک بزنید و اگر یک روز آنرا انجام ندهید، حس خوبی نخواهید داشت.
به یاد داشتهباشید که اگر میخواهید در هر کاری بهترین باشید، باید هر روز و یا حداقل 5 یا 6 روز در هفته آنرا انجام دهید. انگلیسی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما اینکه هر روز در معرض آن باشید به این معنا نیست که مجبورید حتما درس بخوانید.
این را بدانید اگر انگلیسی را صرفاً به عنوان یک درس بخوانید، آنرا یاد نخواهید گرفت. باید در آن غرق شوید و تمام رویاها و تمایلات خود را با انگلیسی عجین کنید.
آنهایی که به انگلیسی مسلط هستند، آنرا در شغل خود بکار میبرند و در محیطهای بینالمللی مثل Facebook همه با این زبان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و این جزئی از زندگی روزمرهشان است و نمیتوانند بدون انگلیسی زندگی کنند و آنرا هرگز فراموش نمیکنند چون ماهیت آنها را تشکیل میدهد.
همۀ ما زبانآموزان اندکی را میشناسیم که واقعاً به انگلیسی مسلط هستندو واقعاً میخواهیم بدانیم چطور این مهارت را بدست آوردهاند و این را به استعداد طبیعی آنها، تلاش پیگیر و یا دانشگاهی که میرفتند نسبت میدهیم.
اگر از آنها بپرسید که چطور به این مهارت دست یافتند، آنها اینطور پاسخ میدهند: روند یادگیری را با زندگیتان، احساستان و علایقتان پیوند دهید. برای اینکه در کاری بهترین باشید، باید هر روز آنرا انجام دهید و آنرا با اشتیاق انجام دهید. هیچ دانشگاه یا درآمد ماهانۀ خاصی نمیتواند اینکار را برای شما انجام دهد.
ارسطو میگوید:
"ما بازتابی از همان کاری هستیم که دائماً انجام میدهیم. پس بهترین بودن فقط یک عمل نیست بلکه یک عادت است."
“We are what we repeatedly do. Excellence, therefore, is not an act, but a habit.”
-Aristotle
اگر قصد دارید یادگیری زبان را شروع کنید و یا ادامه دهید، همین حالا در برنامه ی آموزش مجازی لنگوئج تایزشرکت کنید.
If you had the opportunity to live forever, would you take it? The obstacles to keeping your body alive indefinitely still seem insurmountable, but some scientists think there is another possibility opened up by digital technology: creating a digital copy of your "self" and keeping that "alive" online long after your physical body has ceased to function.
In effect, the proposal is to clone a person electronically. Unlike the familiar physical clones - offspring that have identical features as their parents, but that are completely separate organisms with a separate conscious life - your electronic clone would believe itself to be you. How might this be possible? The first step would be to map the brain.
How? One plan relies on the development of nanotechnology. Ray Kurzweil - one of the prophets of artificial intelligence - predicts that within two or three decades we will have nanotransmitters that can be injected into the bloodstream. In the capillaries of the brain they would line up alongside the neurons and detect the details of the cerebral electronic activity. They would be able to transmit that information to a receiver inside a special helmet or cap, so there would be no need for any wires protruding from the scalp.
As a further step, Ray Kurzweil also envisages the nanotransmitters being able to connect you to a world of virtual reality on the internet, similar to what was depicted in the film 'Matrix'. With the nanotransmitters in place, by thought alone, you could log on to the internet and instead of the pictures coming up on your screen they would play inside your mind. Rather than send your friends e-mails you would agree to meet up on some virtual tropical beach.
For Ray this would be, quite literally, heaven. Once you upload the brain onto the internet and log on to that virtual world the body can be left to rot while your virtual self carries on playing Counter Strike for ever.
Generations of Christians believed in Christ partly because his resurrection held out the promise that we too might be able to enjoy life after death. But why wait for the Second Coming when you can have a shot of nanobots and upload your brain onto the internet and live on as an immortal virtual surfer?
Who needs faith when you've got broadband?
(One snag: to exist on the net you will have to have your neural network parked on the computer of a web-hosting company. These companies want real money in real bank accounts every year or they will wipe your bit of the hard disc and sell the space to someone else. With your body six feet underground how will you pay? Here the anology with heaven really breaks down. God keeps heaven going for free, but the web is something you have to pay for.)
Anybody who doesn't know much about nanotechnology should begin with geckos. These are the lizards that are probably the world's best climbers. Watching them climb upside down on a horizontal pane of glass, you realize that spiderman should really have been called geckoman. These guys outclimb spiders any day.
With perfect ease they can hang from a single toe, and they do so by pure adhesion, not by sticking a toe in a hole or by curling it round something they can grip. With all the toes on the glass scientists estimate that if the rest of the body were strong enough it could take the weight of a 100kg person suspended below it. Although each toe is equipped with a tiny hook-like claw at the end, these are of no use on the glass. What keeps them up there is the amazing structure of the skin of the toe.
Seen under the microscope each toe has around two million tiny hairs on its underside. Under the higher magnification of an electron microscope the end of each of these hairs is seen to split into hundreds of even tinier nano-hairs, which scientists have called spatulae. These hairs are so small that they are able to establish contact with the molecular structure of the surface the gecko is walking on. With that near-perfect contact the hairs are stuck to the surface by elctromagnetic forces called van der Waals forces. The molecules on the feet and on the surface have areas of slight positive or negative charge that attract each other like mini magnets when they get really close.
Scientists have been working for over 15 years now to try to unlock the secrets of the stickiness of gecko toes and find a way to artificially reproduce the same structure of nano-hairs. The hypothesis at the moment is that if any material can be shaped into nano-hairs they will have the same properties as those on gecko toes, so scientists are looking for an alternative material with which to manufacture the stickiest synthetic surface ever.
This is one example of research in the field now known as nanotechnology. In this field, the technology being created can be measured in a few nanometres (one nanometre is a millionth of a millimetre). Interest in developing technology at this level was largely inspired by Richard Feynman at the beginning of the 1960?s, but the 'nano' catchphrase was coined in the 1990?s by Dr. Eric Drexler, who spurred scientists on through a series of speeches and a book entitled "Engines of Creation: The Coming Era of Nanotechnology".
The scientists working on the geckos envisage an enormously wide range of possible applications for the kind of adhesive nanotechnology that they will develop. The one that will make the biggest splash in the media will be the gloves and the boots that will allow rock-climbers to take their sport to hitherto undreamed of heights. But the technology could also be used in surgery to keep the edges of wounds together without the need for stitches. There will also be a huge potential in the manufacturing sector to stick millions of components together tighter than ever before without glues or screws.
51 . بدون تصمیم نمی توان قوای دماغی را متمرکز ساخت و بدون تمرکز قوای دماغی هم نمی توان بکامیابی نایل گشت .
52. اغلب مردم در کارهایشان یا کمی تعجیل و یا کمی تاخیر میکنند و در نتیجه با شکست روبرو میگردند . باید کارها را به موقع خود انجام داد و البته شناختن موقع ، کار آسانی نیست .
53. بهر کاری اقدام می کنی احتمال شکست خوردن در آن کار را پیش بینی کن ولی همیشه ایمان داشته باش که عاقبت موفقیت نهایی از آن تو خواهد بود .
54. ریشه ی شکست در اعمال و افکار ماست . لذا باید برای بر طرف کردن شکست قبل از هر چیز ، افکار و اعمال خود را تجزیه و تحلیل کنیم تا بنقص اساسی کار خود پی بریم و بطریق صحیح از نو به فعالیت پردازیم .
55. هدفی که اغلب مردم در نظر دارند بدان برسند با هدفی که عملا بسویش روانند ، فرق دارد ؛ یعنی اغلب مردم جیزی را آرزو می کنند و برای تحصیل چیزی دیگر می کوشند و آنگاه وقتیکه به آرزوهای خود نمی رسند ، تعجب می کنند و اقبال بد خود را مقصر می شمارند !!!
56 . قوه ی اراده از درون سرچشمه میگیرد و پشتیبان بزرگ این قوه فکر است . کسی که فکر می کند اراده اش قوی است ، دارای اراده ی قوی تواند بود .
57. اندازه پیشرفتها منوط و مربوط به مقدار سعی و کوشش روزانه ای ما برای رسیدن بهدف و اقدام به تغییرات معقول و بموقع و اصلاح اوضاع نا رضایت بخش و مشکلات راه میباشد .
58 . هرگز خود را بدامان خستگی میفکن و شیفته ی نوازشها ی آن مشو . با خستگی دروغین مبارزه کن تا کامیاب گردی .
59. موقعی که وظیفه ای داری که باید انجامش دهی ، با منتهای کوشش بانجام آن بپرداز .
60 . تاپلئون قبل از اینکه در نبردی پیروز شود ، در دماغ خود نقشه ی پیروزی را طرح میکرد . زیرا او میدانست پیروزی از فکر صحیح بوجود می آید و نقشه های صحیح هم پیروزی ببار می آورد .
Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time;
We have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment;
We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness.
We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too little, watch TV too often, and pray too seldom.
We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often.
We‘ve learned how to make a living, but not a life; we’ve added years to life, not life to years.
We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints.
We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less.
We’ve been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor
We’ve conquered outer space, but not inner space. We’ve split the atom, but not our prejudice;
We write more, but learn less; plan more, but accomplish less.
We’ve learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals.
We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication. We are long on quantity, but short on quality.
These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships.
More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes.
That’s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is a special occasion.
🔹Barbecue
🔹کباب پز
🔸Bottle opener
🔸در باز کن
🔹Brazier
🔹منقل
🔸Broiler
🔸کباب پز
🔹Can opener
🔹قوطی باز کن
🔸Can puncher
🔸قوطی سوراخ کن
🔹Canister set
🔹سری قوطی های آشپزخانه
🔸Catch
🔸دستگیره
🔹Charcoal
🔹زغال چوب
🔸Coffee boiler
🔸قهوه جوش
🔹Dipper
🔹ملاقه
🔸Dish drainer
🔸جا ظرفی
🔹Dish towel
🔹دستمال ظرف خشک کن
🔸Dish washing machine
🔸ماشین ظرفشوئی
🔹Electric cooker
🔹اجاق برقی
🔸Faucet
🔸شیر آب
🔹Freezer
🔹فریزر
🔸Fruit juicer
🔸آبمیوه گیری
🔹Gas cooker
🔹اجاق گاز
🔸Kerosene cooker
🔸اجاق نفتی
🔹Kettle
🔹کتری
🔸Meat grinder
🔸چرخ گوشت
🔹Pressurized cooker
🔹دیگ زود پز
🔸Refrigerator
🔸یخچال
🔹Rice cooker
🔹پلو پز
🔸Samovar
🔸سماور
🔹Sink
🔹ظرفشوئی
🔸Skewer
🔸سیخ کباب
🔹Slow cooker
🔹آرام پز
🔸Steam cooker
🔸بخار پز
🔹Steel wool
🔹سیم ظرفشوئی
🔸Tea pot
🔸قوری
درست است، درست است، کتاب خواندن خوب است، سرگرم کننده است و کلاس دارد. چندین دلیل برای خواندن کتاب وجود دارد که همه هم بر روی آن تاکید دارند، اما 7 دلیل را بخوانید که پشتوانهی علمی دارند.
1. کتاب خواندن از شما انسان بهتری میسازد.
این جمله کلیشهای و یا استعاری نیست. نه تنها یکی، بلکه دو تحقیق موازی کشف کردهاند که کتاب خواندن واقعا از ما انسانهای بهتری میسازد؛ مهربانتر و نسبت به دیگران با درکتر. در سال ۲۰۱۳ دانشگاه اموری آمریکا مطالعهای انجام داد که در آن مغز افراد بعد از مطالعه را با مغز افرادی که مطالعه نمیکنند را مقایسه کرد. محققان این دانشگاه با استفاده از اسکن مغز دریافتند که خواندن کتاب انسان را وادار به تصور محتوی آن و به گونهای لمس کردنش میشود. میتوان دلیل مشهور بودن کتابهای به عنوان مثال جین آستین و یا ارنست همینگوی را از این طریق توجیه کرد؛ خواننده مطالب و احساسات درون آنها را احساس میکند.
اما همهی ماجرا به اینجا ختم نمیشود! دیوید کومر کید و امانوئل کاستانو، روانشناسان مدرسهی جدید تحقیقات اجتماعی نیویورک آمریکا، ثابت کردهاند که خواندن ادبیات تخیلی توانایی تشخیص و درک احساسات مردم را در افراد افزایش میدهد. مهارت بسیار مهمی در جهت دهی به روابط اجتماعی پیچیده!
2. کتاب خواندن باعث کاهش استرس میشود.
دلیل اینکه اکثر بچهها نمیخواهند کتاب بخوانند اجباری است که از طرف مدرسه و یا والدین روی آنهاست که باعث از بین رفتن تمام جذابیت مطالعه میشود، درست نیست؟ مطالعه باید آرامش بخش و هیجانانگیز باشد، که مطلبی است که دکتر دیوید لوئیس، یکی از پیشگامان علوم اعصاب دریافته است. دکتر لوئیس گزارش داده است که کتاب خواندن تا ۶۸ درصد سطح استرس را کاهش داده باعث کاهش قابل توجه تپش قلب میشود. در مقایسه میتوان گفت که قدم زدن بیرون از خانه سطح استرس را تا ۴۲ درصد کاهش میدهد
دلیل این امر غوطهور شدن در دنیای دیگر (دنیای خیالی) است که سطوح استرس را کاهش میدهد و حتی تا مدتی بعد از پایان مطالعه باعث احساس آرامش میشود. مطالعات دریافتهاند که روزی ۶ دقیق مطالعه برای کاهش بسزای استرس کافی است.
3. کتاب خواندن باعث افزایش هوش میشود.
این که اصلا مسئلهی پیچیدهای نیست: جدا کتاب خواندن باعث افزایش هوش میشود. مطالعهای که در سال ۲۰۱۳ انجام شد نشان داد که کودکانی که تفریحی مطالعه میکنند، نسبت به همکلاسیهایشان در مدرسه عملکرد بهتری دارند. طبق مطالعهای که توسط محققان انستیتوی مطالعات (IOE) انجام شد، این تفاوت در کودکان بین ۱۰ تا ۱۶ سال چشمگیرتر بود.
شاید در کمال تعجب، تفریحی کتاب خواندن کودکان از سطح تحصیلات والدین در توسعهی شناخت آنها موثرتر است. اما جالبتر این است که مطالعه نه تنها به تقویت هجی کردن و ادبیات کودکان بلکه در موضوعاتی مانند ریاضی نیز به آنها کمک میکند. طبق نظر محققان، توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات بسیار مهم است و دقیقا به همین دلیل است که مطالعه بسیار کمک میکند.
4. کتاب خواندن به روابط فردی کمک میکند.
چندان مدرک خلاصه شدهای از تحقیقات صورت گرفته در تایید این قضیه موجود نیست، اما به نظر میرسد بسیاری از دانشمندانی که بر روی این قضیه کار میکنند، اتفاق نظر دارند. به خصوص روان درمانگرانی مانند کن پیج می گویند که مطالعهی یک کتاب (یا کتب مشابه) بین زن و شوهر و بحث کردن در مورد آن با یکدیگر معجزه میکند.
یک کتاب درمانگر در مدرسهی زندگی لندن عقیده دارد که یکی از لذات با هم مطالعه کردن این است که به جنبههای جدیدی از یکدیگر پی میبرید و یا اینکه دوباره احساس نزدیکی روزهای اول ازدواج را نسبت بهم خواهید یافت. مطالعه کردن تنها به رابطهی فعلی کمک نمیکند، بلکه در یافتن روابط جدید نیز بسیار موثر است.
5. کتاب خواندن شما را سخنران بهتری میکند.
این موضوع نیز اصلا پیچیده نیست: مطالعه به کسب دایرهی لغات بهتر وغنیتر کمک میکند. با این که این امر بسیار واضح است، اما محققان کانادایی نیز آن را از نظر علمی ثابت نمودهاند.
6. کتاب خواندن از آلزایمر جلوگیری میکند.
داشتن زندگی فعال (از نظر ذهنی) معمولا یکی از بهترین اقداماتی است که میتوان انجام داد تا از ابتلا به آلزایمر جلوگیری کرد. مطالعه ی دیگری که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد نشان داد که احتمال ابتلا به بیماریهای ذهنی در افراد مسنی که به طور مرتب مطالعه میکنند و یا بازیهای فکری انجام میدهند، بسیار کمتر است.
ر واقع تمرین فوق العادهای برای سلولهای خاکستری است؛ همانطور که بدنتان نیاز به ورزش و تمرین دارد، ذهنتان نیز باید کار کند.
7. کتاب خواندن ذهنتان را فعال نگه میدارد.
نه تنها مطالعه باهوشتر میکندتان، ذهنتان را نیز فعال نگه میدارد. مطالعهای که در زمینهی عصبشناسی در ژورنال پزشکی آکادمی عصبشناسی آمریکا چاپ شد، میگوید که مطالعه در طول زندگی یک فرد بسیار مهم است، از کودکی تا سنین بالا. افرادی که در طول زندگیشان به طور مداوم مطالعه میکنند، دارای تواناییهای ذهنی و حافظهای بهتری در تمامی مدارج زندگی هستند.
"کسی که کتاب نمیخواند، نسبت به کسی که نمیتواند بخواند، برتریای ندارد."
مارک تواین
چرا مردم موفق می شوند؟ آیا باهوش بودن یا خوش شانس بودن دلیل موفقیت این افراد است؟ "ریچارد سنت جان" هیچ یک از این دو عامل را دلیل موفقیت نمی داند. در حقیقت این سخنران، موفقیت را در زمان انجام کاری که به آن عشق می ورزید، به دست آورده است. او بیش از یک دهه از عمرش را به مطالعه، بررسی و تحلیل داستان های موفقیت افراد مختلف گذرانده است. حاصل فعالیت های گسترده او در هشت کلمه جادویی، سه دقیقه شگفت انگیز و یک کتاب موفق خلاصه می شود.
جرقه این پروژه در هواپیما و با سوالی که یکی از مسافران درباره دلایل واقعی موفقیت از او پرسید، زده شد و همین پرسش باعث شد ریچارد ۱۰ سال از عمرش را به بررسی فرآیند موفقیت و مصاحبه با بیش از ۵۰۰ فرد بسیار موفق در حوزه های مختلف اختصاص دهد.
او ابتدا دلایل موفقیت این افراد را از آنها جویا شد و سپس با بررسی و تحلیل پاسخ های دریافتی، داده های به دست آمده را در پایگاه داده های منظم گردآوری کرد و در نهایت توانست هشت ویژگی مشترک افراد موفق را شناسایی کند. او بر همین اساس کتاب پرفروش و موفق "هشت نکته برای عالی بودن" را منتشر کرد که در واقع این کتاب گنجینه ای ارزشمند از راه های موفقیت افراد بسیار موفق است.
ریچارد با نگارش و انتشار این کتاب، این رازهای طلایی را با خوانندگان به اشتراک می گذارد. این رازها به مخاطبان کمک می کند تا در مسیری که در پیش گرفته اند، موفق شوند و به هدف خود که ممکن است راه اندازی کسب و کار، تغییر جهان، رهایی از فقر، تشکیل خانواده، آموزش فرزندان و ... باشد دست یابند. این کتاب حس اعتماد به نفس افراد را تقویت کرده و توانمندی های بالقوه و بالفعل آنها را شناسایی می کند. در ادامه، متن سخنرانی شگفت انگیز سه دقیقه ای ریچارد سنت جان را می خوانید.
راز موفقیت را از موفق ها بخواهید!
سخنرانی مختصر سه دقیقه ای امروز نسخه فشرده سخنرانی دو ساعته ای است که برای دانش آموزان دبیرستانی ارائه می دهم. همه چیز از روزی شروع شد که سوار هواپیما شده و در راه آمدن به کنفرانس "تد" بودم. تقریبا هفت سال پیش بود. در صندلی کنار من دختر نوجوانی نشسته بود که به نظر می رسید دبیرستانی باشد. این دختر خانواده بسیار فقیری داشت و می خواست در زندگی اش موفق شود. او سوال بسیار ساده ای را از من پرسید و گفت: "چه عاملی باعث دستیابی به موفقیت می شود؟"
از اینکه نمی توانستم پاسخ مناسبی به این نوجوان بدهم، احساس بدی داشتم. زمانی که از هواپیما پیاده شدم و به کنفرانس تد آمدم، در همان ابتدای ورود به سالن به طور ناگهانی و گویی که به من الهام شده باشد، به خودم گفتم: "خدایا! من داخل اتاقی هستم که پر از افراد موفق است. بهتر نیست از همین افراد دلایل و عوامل موفقیت شان را جویا شوم و پاسخ هایشان را با کودکان و نوجوانان به اشتراک بگذارم؟"
|
به نام خداوند جان وخرد
من معلم ام .....
در کلاس من فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند :
فرزندان « طلاق »را باید تحمل کرد .و با روحیه شکننده اشان ساخت .
با فرزندان « اعتیاد » باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد !!!!
فرزندان « یتیم » را باید نوازش نمود و کمبود مهرشان را جبران کرد.
فرزندان « ناهنجار » را که محصول اختلاف خانوادگی اند باید هدایت کرد .
به فرزندان « کار » باید استراحت داد .
فرزندان والدین « بی بند و بار » را باید سر به راه کرد .
فخر فروشی فرزندان « سرمایه دار » را باید تعدیل نمود
فرزندان « کمرو » را به بطن جامعه باید بازگرداند .
نازپروردگی فرزندان « مرفه » را باید تعادل بخشید .
فرزندان « بد سرپرست » را صبورانه باید سرپرستی کرد .
فرزندان « بی سرپرست » را حکیمانه و با قلبی پر از مهر خود هدایت نمود .
همه این مزاج های تلخ و شیرین را من معلم باید تحمل و تربیت نمایم .
این بچه های سرزمین من ایران با آن شیطنت های مخصوص خود و با صداهای گوش خراششان در یک اتاق چند متری به دور میز من حلقه می زنند .
ولی بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه ذهن مرا می خورند و تارهای خستگی بر تن رنجده ام می تنند . و فرسوده اش می سازند .
اما در بیرون از این اتاق رویاها ،برزگان مرا «زِِِِِِِِِیادی » و « مصرفی » ام می خوانند . و هر روز هر لحظه از ارزشم می کاهند و خرد م می کنند .
اما من هنوز هم هستم و خواهم بود چون این فرزندان به وجودم نیازمندند .
من معلم ام . من هنوز زنده ام .......
هر کس عقاید شخصی خودش را درباره میلیونرها و ثروتمندان دارد. در اینجا میخواهیم برخی از این عقاید را به چالش کشیده و شما را با ویژگی های میلیونرها آشنا کنیم. موضوع مورد بحث هیچ ارتباطی با شانس، زندگی رویایی یا طمع ندارد، بلکه هدف تغییر طرز فکر شماست به نحوی که شما را از سایرین متمایز کند.
1. میلیونرها افراد سخت کوشی هستند
بر اساس تحقیقی توسط Spectrem، ٩۴٪ میلیونرها سخت کوشی را نخستین عامل موفقیت خود دانسته اند. درست مثل "سم والتون" و والمارت که تجارت خود را از صفر شروع کردند یا "استیو جابز" و اپل که مرتباً با ارایه ایده های جدید و کار بر روی آنها توانست تجارتش را رونق دهد.
شما باید اینگونه عمل کنید: سخت کوشی یکی از لازمه های میلیونر شدن است. شما باید این اصل را بپذیرید و هر گونه سختی و زحمت را به جان بخرید.
2. اکثر میلیونرها افرادی خود ساخته اند
امروزه تنها ١٨٪ میلیونرها ثروتشان را از راه ارث بدست آورده اند که این رقم همچنان رو به کاهش است. اغلب میلیونرها با سرمایه بسیار اندک کار خود را شروع کرده اند و بیشترشان در فقر و تنگدستی اسفناکی متولد شده اند. "کارل ایکان"، "لاری بیج" و "جف بزوس" تنها سه نمونه از مشهورترین و تاثیرگذارترین افراد این دسته به شمار می روند.
شما باید اینگونه عمل کنید: هرکز بهانه گیری نکنید که فلان شخص از راه ارث پولدار شده، پس من نمی توانم. اکثر میلیونرها پولشان را با تلاش خودشان بدست آورده اند پس اگر شما هم فکر خود را بر این موضوع متمرکز کنید حتماً موفق می شوید.
3. میلیونرها از شما می خواهند که یک میلیونر باشید
میلیونرها می دانند برای شما نیز ثروت کافی برای پولدار شدن موجود است و این موضوع به طرق مختلف به خود آنها نیز در موفقیتشان کمک می کند چرا که تعداد میلیونرهای بیشتر برابر است با تجارت و سرمایه گذاری بیشتر و در نتیجه درآمد بیشتر. "رابرت کیوساکی" و "دونالد ترومب" در این باره کتابی با عنوان "چرا میخواهیم شما ثروتمند شوید" نوشته اند. این عنوان صحت دارد، نبردی در کار نیست بلکه تنها یک نظام همکاری دوستانه است که جریان دارد.
شما باید اینگونه عمل کنید: یک میلیونر شوید، به همین راحتی. این درست که از گفته تا عمل فاصله بسیار است اما مطالعه مطالب این مقاله نقطه آغاز بسیار مهمی است. پس به خواندن ادامه بدهید ...
4. میلیونر ها همه کاره نیستند
حتماً ضرب المثل "همه کاره هیج کاره است" را شنیده اید؟ خوب در حقیقت میلیونرها دقیقاً متضاد این ضرب المثل هستند. آنها اغلب در یک رشته و یا نهایتاً شاخه های بسیار کمی تخصص دارند. آنها می دانند در چه کاری مهارت دارند و چه کاری را دوست دارند پس زندگی خود را وقف آن کار می کنند.
شما باید اینگونه عمل کنید: این طرز تفکر را که باید در همه ی کارها متخصص شوید رها کنید. ببینید به چه کاری علاقه دارید، پس تمام تلاش و تمرکز خود را وقف آن کنید. و در آن زمینه ای که علاقه دارید متخصص شوید.
5. میلیونرها چندین منبع درآمد دارند
موضوع تنها تنوع نیست بلکه باید به طرق مختلف درآمد ایجاد کرد. "وارن بافت" در چندین سهم سرمایه گذاری کرده است درست مثل "جف بزوس" که مالک بیش از یک شرکت است. میلیونرها نسبت به تخصص خود آگاهی دارند و شعب آنها نیز خاص است و از طریق همین تعدد شعب منابع چندگانه درآمدزایی ایجاد کرده اند تا به ثروت حقیقی دست یابند.
شما باید اینگونه عمل کنید: همین حالا منابع متعدد درآمدزایی خود را ایجاد کنید. یا در مورد داشتن آنها برنامه ریزی کنید. ممکن است در آغاز این منابع خیلی کوچک باشند اما دلیلی وجود ندارد که همیشه اینطور بماند. رویکردهای سرمایه گذاری و کسب و کارهای متفاوتی را امتحان کنید. فقط اطمینان حاصل کنید وقتی میخواهید شروع کنید بدانید چه می کنید.
6. میلیونرها به تحصیل اهمیت می دهند
با شنیدن داستان های اخراج "مارک زاکربرگ" (موسس فیسبوک) و "مت مولنوب" (موسس ورد پرس) از کالج، ممکن است تحصیل را بی اهمیت بدانید، اما با دانستن این مطلب که اکثر میلیونرها حداقل لیسانس داشته اند، درک استثنا بودن این دو میلیونر اخراجی از این قاعده آسان می شود. علوم اقتصاد، تجارت و مهندسی برای میلیونرها سه علم بسیار مهم به شمار می روند. اخذ مدارج علوم اقتصادی برای میلیونرها در اولویت است. به یاد داشته باشید بسیاری از همین اخراج شدگان از کالج در وهله ی اول از همان دانشی که در کالج یاد گرفته بودند برای شروع تجارت استفاده کرده اند.
شما باید اینگونه عمل کنید: به کسب علم بپردازید. اگر خواستید از کالج اخراج شوید و یک میلیونر خودکفا باشید که ما به شما خداقوت می گوییم اما آغاز به کار با داشتن یک سابقه علمی شانس شما را برای کسب پول بیشتر افزایش می دهد.
7. اکثر میلیونر ها احساس ثروتمندی نمی کنند
به طور کلی وقتی شما یک میلیونر هستید، همچنان هزاران نفر دیگر هستند که از شما پول بیشتری دارند به همین خاطر است که میلیونرها خود را "ثروتمند" نمی پندارند. همه ما مایلیم موفقیت خود را با حوادثی که قرار است برایمان اتفاق بیافتد تعریف کنیم و میلیونرها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. درست مثل وقتی که فکر می کنید با ارتقا درجه شغلی یا خرید خودرو جدید خوشحال خواهید شد، میلیونرها هم اغلب وقتی خود را ثروتمند می شمرند که میلیون ها و بیلیون های بعدی را کسب کنند.
شما باید اینگونه عمل کنید: همه ما درس بسیار مهمی از این مطلب میگیریم. " همانجایی باش که الان هستی و از این بودن لذت ببر". تو بهتر میشوی، ثروتمندتر، باهوش تر، اما این بدان معنی نیست که باید منتظر رسیدن مرحله بعدی باشی تا از آن لذت ببری. همین حالا از زندگی ات لذت ببر. همین جایی که هستی.
8. میلیونرها در "ظاهر" ثروتمند نیستند
شاید تا به حال افرادی را دیده باشید که جدیدترین مدل های خودروی "پورشه" را میرانند، در عمارت ها زندگی می کنند و احتمالاً تا بناگوش زیر قرض و بدهی فرو رفته اند و خرجشان هم بیشتر از دخلشان است. سندروم زیاده خواهی افراد زیادی را اسیر کرده است. از این اسارت رها شوید. اکثر میلیونرها در خانه های معمولی زندگی می کنند و خودروهای مدل پایین سوار میشوند. آنها بیشتر به کسب پول فکر میکنند نه خرید وسایل اضافی.
شما باید اینگونه عمل کنید: هرگز به این فکر نکنید که دیگران راجع به شما چه تصوری دارند. پول خود را بودجه بندی کنید و آن را ذکاوتمندانه سرمایه گذاری کنید. این راه ثروتمند شدن است. خانه های بزرگ و خودروهای لوکس تنها شما را در باتلاقی از قرض و بدهی فرو می برند. نکته مهم این است که باید کمتر از آنچه کسب میکنید خرج کنید.
9. میلیونرها می دانند تنهایی از پس کارها برنمی آیند
آنها ممکن است خودساخته باشند اما این بدان معنی نیست که کارها را به تنهایی انجام می دهند. میلیونرها ارزش دوستیابی، برقراری ارتباط با دیگران و جستجوی متخصصین در مواقع نیاز را می فهمند. طبق گفته اکثر میلیونرها آنها همیشه مشاورانی داشته اند که نقش بزرگی در مسیر موفقیتشان ایفا کرده اند.
شما باید اینگونه عمل کنید: اگر می خواهید کار بزرگی را شروع کنید، حتماً به کمک دیگران نیاز خواهید داشت. میلیونر شدن هم از این قائده مستثنی نیست. رجوع به دیگران برای مشورت بسیار با اهمیت است.
10. میلیونرها عاشق خرید کردن هستند ... اما به صورت متفاوت
اگر به عادت خود برای خرید لباس های نو، خودرو و اسباب بازی مرتباً ادامه دهید، در حقیقت خود را به عادتی خو داده اید که شما را به سمت ورشکستگی می کشاند. میلیونرها عاشق خرید کردن اند اما به شیوه ای متفاوت. آنها به دنبال معاملات خوب در زمینه سرمایه گذاری و تجارت هستند و نه لزوماً خرید موتورسیکلت های جدید و تلویزیون های هزار اینچی. آنها تفاوت بین دارایی ها و بدهی ها را می فهمند و بیشتر بر روی اولی تمرکز دارند تا دومی.
شما باید اینگونه عمل کنید: تفکرتان را برای افزایش دارایی ها در مقابل بدهی ها تغییر دهید. یکی از مهمترین تفاوت های فقرا و ثروتمندان این است که فقرا بدهی میخرند و ثروتمندان دارایی. پس مانند ثروتمندان خرید کنید. امروزه میلیون ها میلیونر در سرتاسر دنیا وجود دارند. آنها متفاوتند و این متفاوت بودن لزوماً به این معنا نیست که طرز فکرشان درست باشد. اینها همه ویژگی های عمومی میلیونرها و بیلیونرها هستند. این ویژگی ها را در خود پرورش دهید و مطمئن باشید شما هم به زودی یک میلیونر خواهید شد.
همه کسانیکه توانستهاند به موفقیتهای چشمگیر کاری دست پیدا کنند، به این نتیجه رسیدهاند که باید ساعات اولیه روزشان را وقف فعالیتهایی کنند که برای خودشان بالاترین درجه اولویت را دارد چون بلافاصله با شروع روز درگیر اولویتهای دیگران خواهند شد. علم از این استرتژی حمایت میکند. در آخرین دستاورد پروفسور روی باوممایستر (Roy Baumeister)، استاد دانشگاه فلوریدا، میبینیم که اراده مثل عضلهای است که اگر زیاد مورد استفاده قرار گیرد دچار خستگی میشود.
به همان اندازه که افراد هنگام عصر احتمال بیشتری برای شکستن رژیمهای غذایی خود دارند، کنترل نفس و ضعف تصمیمگیری هم در آخر روز ضعیفتر میشود. از طرف دیگر، صبحهای زود قدرت اراده بالاتر بوده، افراد خوشبینتر بوده و برای مقابله با کارهای چالشانگیز آمادگی بیشتری دارند. دوست دارید بدانید که کارفرمایان و مدیران بزرگ درست بعد از بیدار شدن از خواب چه میکنند؟ در زیر به 12 مورد از فعالیتهای صبحگاهی آنها اشاره میکنیم.
1. صبح زود بیدار میشوند.
افراد موفق میدانند که زمان یکی از باارزشترین داراییهای انسان است. و بااینکه بیشتر وقت آنها وقتی به سر کار میرسند، با تلفنها، میتینگها و بحرانهای ناگهانی سپری میشود، ساعتهای ابتدای روز دیگر تحت کنترل خودشان است. به همین دلیل است که خیلی از آنها قبل از طلوع خورشید بیدار میشوند و تا میتوانند این زمانی که در کنترل خودشان است را طولانیتر میکنند.
در تحقیقی که روی 20 مدیر انجام گرفت، 90 درصد از آنها عنوان کردند که قبل از 6 صبح از خواب بیدار میشوند. بعنوان مثال، ایندرا نویی مدیر PepsiCo صبحها ساعت 4 از خواب بیدار میشود و هیچوقت دیرتر از ساعت 7 صبح سر کار نمیرسد. نکته مهم اینکه آنهایی میتوانند روزهای کارامدتری داشته باشند که زودتر بیدار شوند.
2. قبل از اینکه برنامه کاری روزانه به سراغشان بیاید، ورزش میکنند.
مهمترین فعالیت صبحگاهی افراد قدرتمند ورزش است، چه ورزش کردن در خانه و چه رفتن به باشگاه ورزشی. اورسلا برنز، مدیرعامل Xerox، یک ورزش یک ساعته برای خود تنظیم میکند که ساعت 6 صبح شروع میشود. از طرف دیگر استیو مورفی مدیرعامل Christies از صبحهای خود برای تمرینات یوگا استفاده میکند.
باید بدانید که این افراد، افرادی بسیار پرمشغله هستند، پس اگر برای ورزش کردن وقت میگذارند به این معنی است که خیلی مهم است. جدا از اینکه ورزش کردن در صبح باعث میشود عصرها برای این کار وقت کم نیاورید، یک ورزش صبحگاهی به کاهش استرس روز هم کمک کرده، با تاثیر رژیمهای غذایی پرکالری و چربی مقابله کرده و کیفیت خواب را هم تقویت میکند.
3. روی یک پروژه کاری بسیار مهم کار میکنند.
ساعات آرام صبح زمانی ایدآل برای تمرکز بر روی پروژههای مهم کاری هستند، بدون اینکه کسی حواسشان را پرت کند. گذراندن این وقت در ابتدای روز باعث میشود قبل از اینکه دیگران (بچهها، کارمندان یا رئیس) توجه و تمرکزتان را برهم بزنند، با تمرکز حواس بیشتر کار کنید.
دبی مویسیچین، که استراتژیست تجاری است و در روز باید با میتینگها و تماسهای پشت سر هم دست و پنجه نرم کند، میگوید با این وضعیت قادر نبوده است هیچ کار مفیدی را پیش ببرد و به همین دلیل صبحهای زود خود را برای رسیدگی به پروژههای خود اختصاص داده است و هر روز خود را روی یک پروژه مهم میگذراند.
4. روی یک پروژه شخصی مهم کار میکنند.
وقتی کل روز مجبور باشید در جلسات مختلف کاری شرکت کنید و شب که به خانه میآیید با وجود خستگی و گرسنگی تازه باید ببینید که برای شام باید چه کنید، نوشتن رمان یا انجام یک کار هنری خیلی دور از ذهن به نظر میرسد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد موفق، ساعات ابتدایی روز خود را برای کار کردن روی پروژههای شخصی خود، کارهایی که دوست دارند و از انجام آن لذت میبرند، استفاده میکنند.
شارلوت واکر، معلم تاریخ، میگوید که ساعات بین 6 تا 9 صبح خود را روی نوشتن کتابی درمورد سیاستهای مذهبی غرب افریقا میگذراند. قبل از اینکه با مسئولیتهای تدریس روزانه مشغول شود، فرصت دارد که مقالات مختلف را مطالعه کرده و چندین صفحه به کتاب خود اضافه کند.
5. اوقاتی خوب را با خانوادهشان میگذرانند.
خیلیها ممکن است شام را از برنامه غذاییشان حذف کرده باشند و به همین دلیل افراد موفق از صبحها برای وقت گذراندن با خانواده، چه با خواندن داستان برای فرزندانشان باشد یا کمک به درست کردن یک صبحانه عالی، میگذرانند.
جودی روزنتال، برنامهریز مالی در نیویورک، صبحها بهترین وقتی است که با دخترش میگذراند. در این زمان به او کمک میکند لباسش را بپوشد، تختش را مرتب کند، و خیلی وقتها هم با هم نقاشی میکشند. بعد با هم صبحانه را آماده کرده و مینشینند و موقع خوردن صبحانه با هم گپ میزنند. برای او این 45 دقیقه صبحگاهی ارزشمندترین ساعات روز هستند.
6. با همسرشان ارتباط برقرار میکنند.
افراد موفق بخاطر اینکه شبها بخاطر مشغله آن روز حسابی خسته هستند و وقت زیادی هم باید صرف آمادهسازی شام و دیدن تلویزیون کنند، ارتباط با همسرانشان را برای صبح میگذارند. چه چیزی بهتر از یک رابطهجنسی بعد از بیدار شدن میتواند به شما برای کل روز انرژی دهد؟ از این گذشته، داشتن ارتباط جنسی منظم شما را باهوشتر کرده، درآمدتان را بالاتر برده و کالریسوزی هم میکند.
خیلی از افراد موفق حتی اگر ارتباط جنسی هم با همسرشان برقرار نکنند، صبحها برای حرف زدن با آنها وقت میگذارند. بعنوان مثال، مدیرعامل BlackRock هر روز صبح با همسرش به پیادهروی رفته و از این زمان برای صحبت کردن با هم درمورد زندگی، مسائل مالی، امور خانه و برنامههای هفته پیش رو استفاده میکنند.
7. قرار ملاقاتهایشان را برای صبحانه تنظیم میکنند.
مخصوصاً اگر بخواهید شام را به خانه برگردید، صبحها وقتی عالی برای وقت ملاقات است. علاوهبراین، گذاشتن این قرار ملاقاتها برای صبحانه بسیار بهتر از ناهارهای پرمشغله است. کریستوفر کالوین، وکیل پایه یک نیویورکی، چهارشنبههای خود را به این مسئله اختصاص داده است و روزهای دیگر به پیادهروی میرود.
8. برای پاک کردن ذهنشان مدیتیشن میکنند.
آدمهای موفق همانقدر که از خودشان انتظار دارند از دیگران هم انتظار دارند. به همین دلیل قطع ارتباط با برنامه کاری روزانهشان و آرام کردن ذهنشان کار بسیار سختی است. آنها قبل از اینکه از خانه بیرون بروند، خودشان را وقف یک تمرین معنوی مثل مدیتیشن یا نماز میکنند تا بتوانند خودشان را برای مشغلههای آن روز متمرکز کنند.
مانیشا تاکور، مدیر شرکت MoneyZen wealth Management، برای پاک کردن ذهن خود از مدیتیشن استفاده میکند. او دو جلسه 20 دقیقهای در روز را صرف اینکار میکند، یکی قبل از صبحانه و دیگری شبها قبل از خواب. او در این تمرین بر روی تنفس خود تمرکز کرده و شعاری را در ذهن خود تکرار میکند.
9. چیزهایی که بخاطر آن شکرگزار هستند را یادداشت میکنند.
ابراز قدرشناسی یک راه خوب دیگر برای متمرکز کردن خودتان و ایجاد دیدگاهی عالی برای خود قبل از رفتن به محلکار است. نوشتن آدمها، مکانها و فرصتهایی که برای آن شکرگزار هستید، فقط چند دقیقه از وقتتان را میگیرد اما تغییری فوقالعاده در رویکرد شما نسبت به زندگی ایجاد میکند.
وندی کای، دکتر داروشناس، میگوید که زمانی از صبحهای خود را صرف ابراز قدرشناسی، درخواست راهنمایی و الهام گرفتن میکند. بعد وقتی سر کار میرسد، دیدی شفاف پیدا کرده است.
10. برنامهریزی روزانهشان را انجام میدهند.
برنامهریزی از قبل برای روز، هفته یا ماه ابزار مدیریت زمانی بسیار عالی است که باعث میشود روال امور از دستتان خارج نشود. استفاده از صبحها برای فکر کردن از بالا به زندگیتان به شما کمک میکند بتوانید اولویتبندیتان را راحتتر انجام داده و خط سیر زندگیتان را مشخص کنید.
کریستین گالیب، مدیر بانک هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود. در روزهای هفته اول ورزش میکند، کمی کتاب میخواند و بعد قبل از درست کردن صبحانه کارهای آن روزش را مرور میکند. او میگوید این برنامهریزی صبحگاهی باعث میشود کنترل بهتری روی روز خود داشته باشد.
11. ایمیلهایشان را چک میکنند.
بااینکه متخصصین مدیریت زمان اعتقاد دارند تا میتوانید باید چک کردن ایمیل را کنار بگذارید، اما خیلی از افراد موفق روزشان را با چک کردن ایمیلهایشان شروع میکنند. خیلی سریع صندوق ایمیلهای رسیدهشان را نگاه میکنند تا ببینند ایمیل مهمی دریافت کردهاند که نیاز به پاسخ فوری داشته باشد یا خیر و ایمیلهای مهمی که نیاز به باز بودن فکر دارد را در آن زمان میفرستند.
بعنوان مثال، گرتچن رابین، نویسنده کتاب “The Happiness Project”، هر روز ساعت 6 از خواب بیدار میشود، درحالیکه خانوادهاش ساعت 7 از خواب بیدار میشوند. او از این یک ساعت برای چک کردن ایمیلهایش، برنامهریزی برای آن روز و خواندن روزنامه و سایتهای خبری استفاده میکند. انجام این کارها در ساعات ابتدای روز به او امکان میدهد بهتر تمرکز کند و بتواند بهتر از پس کارهای سختتر آن روز برآید.
12. اخبار روز را میخوانند.
افراد موفق، چه از طریق خواندن روزنامه باشد و چه چک کردن وبلاگها و سایتهای خبری، عادت دارند قبل از صبحانه از اخبار روز مطلع شوند. بعنوان مثال، ریاست کمپانی GE، جف ایملت، روزش را با کمی دویدن شروع کرده و بعد کمی روزنامه خوانده و VNBC تماشا میکند. دیوید راشف رئیس Virgin America هم از صبحهای خود برای گوش دادن به خبر ورزشی و خواندن روزنامه استفاده میکند. این باعث میشود که وقتی سر کار رسیدند، خیلی خوب از اتفاقاتی که در جهان میگذرد مطلع باشند
The words "become", "get", "go" and "turn" are not always used correctly. We've listed some phrases which are wrong and some which are correct. Always use a good dictionary if you're not sure.
correct phrase | common error |
I got a present from him. | I became a present from him. |
When do I get my steak? | When do I become my steak? |
He got a shock when he saw his car. | He became a shock when he saw his car. |
The tea does him good. | The tea becomes him good. |
I want to become a teacher. | I will a teacher. |
He became famous. | He would famous |
We became friends. | We were friends. |
It became clear that she wanted to leave. | It would clear that she wanted to leave. |
It's getting dark. | It will dark. |
He turned red. | He was red. |
She went white when she saw the accident. | She was white when she saw the accident. |
The word "get" is very common in spoken English, "become" is more formal.
German native speaker sometimes use "become" in an incorrect way
to negotiate |
net price |
obliged |
opportunity |
order |
orderform |
overdraft |
overdue |
overdrawn |
payable by you |
to postpone |
preferential rate |
prior notice |
profit margin |
purchase |
quarterly |
quotation |
to quote a price |
range |
rate |
ready for despatch |
receipt |
recipient |
to recommend |
with reference to |
to refund |
registered letter |
reimbursement |
remittance |
to renew |
repeat order |
replacement |
on request |
to request |
requirement |
respite |
to retail |
retail price |
reward |
sales |
sample |
to satisfy a requirement |
under separate cover |
to ship |
shipment |
to be short-listed |
to sign |
sold out |
spare parts |
statement of account |
to have something in stock |
in storage |
to store |
to subscribe |
substantially reduced |
supplier |
survey of damage |
terms |
terms of payment |
trade fair |
bank transfer |
turnover |
undermentioned |
unfortunate |
unit price |
unsaleable |
valid |
value |
warehouse |
warrant |
waybill |
wholesale |
within a week/month |
accordance (in accordance with) |
account |
accounting error |
acknowledge (to) |
address |
addressee |
advance (in advance) |
advance payment |
advice of payment |
after-sales service |
agreement |
air freight |
air waybill |
amount due |
apology |
apply (to apply for) |
approval (on approval) |
as from |
balance (financial) |
bank account |
bill of exchange |
bill of lading |
blank cheque |
branch |
brand |
brisk trade |
business (on business) |
buyer |
cancel |
cargo |
carriage free |
carriage paid |
to dispatch to |
draft |
duly signed |
due date |
dutiable |
duty free |
to enclose |
enclosed |
enquiry |
exchange rate |
expenses |
extension of payment time |
failure to pay |
fee |
file |
firm offer |
free of charge |
goods |
to grant a discount |
to be grateful |
hereby |
inadequate packing |
included |
initial order |
to inquire |
inquiry |
insurance |
introductory price |
invoice |
to invoice |
leaflet |
liability |
liable |
to mention |
as mentioned |
money order |
By Kenneth Beare,
There are many ways to study English, but many students ask which is the most effective. Unfortunately, I don't think there is a single answer that is right for every student. However ... I can certainly give advice I some helpful guidelines as to how to study that should help.
Warming-up to Study English
Just as there are exercises to help you warm up before you play some basketball or other sport, there are exercises which can help you warm up to study English. Here are some simple exercises to help you warm up.
1. Study English I: Activating Your Vocabulary
Activate your vocabulary by thinking or speaking briefly about the subject you are about to work on. For example, if you are going to study English on topics that focuses on vacations, take a moment to think about your last vacation, what you did, what you enjoyed, etc. This simple exercise will help your brain warm-up to vocabulary that you are likely to encounter as you study English about this particular subject.
1. Study English II: Activating Your Grammar
Activate your grammar by thinking about the general grammar area before you begin to study. For example, if you are going to study English grammar focusing on the past, stop to think about what you did last weekend, where you went, etc. to help activate what you already understand about using the past. As with activating vocabulary, you'll help your brain bring up what it knows about the past simple in an easy way before you begin to focus on studying English grammar in detail.
1. Study English III: Singing a Song
Before class begins, or before you sit down to study English sing a song in English to yourself. Make sure to use a song that you understand and know very well. This short and fun exercise will help your brain focus on the English language in a relaxing manner. It's important to be relaxed when you study English! Singing a song also helps activate the creative side of your brain which can help you come up with more examples as your practice conversation or do some creative writing.
1. Study English IV: Typing e a Short Paragraph in English
If you going to study English at your desk, begin by typing a simple paragraph in English. You can type about your day, your hobbies, your friends, etc. Anything will do. Typing helps activate the kinetic part of your brain that helps improve learning through physical activity. I also recommend typing while you study your English grammar. This will help solidify your knowledge with movement.
1. Study English V: A Thousand Words ...
As the saying goes in English: A picture is worth a thousand words. Help activate the creative side of your brain by trying to describe a photo or other image. You can combine use this also to activate your vocabulary by choosing a picture that has something to do with the subject your are going to study in English.
Study English - Tips for Success
Here are some tips for success to help you as you study English.
1. Study English Every Day
It's important to study English every day. However, don't exaggerate! Study for thirty minutes every day instead of two hours once a week. Short, steady practice is much better for learning than long periods on an irregular basis. This habit of studying English every day will help keep English in your brain fresh.
1. Study English Using Different Methods to Learn
Don't just use one way to study English. Use a variety of methods which will help all the parts of your brain (multiple intelligences) help you. For example, if you are learning new vocabulary, create a word map, describe a picture, make a list and study that, type out the words five times. All of these methods together help to reinforce your learning.
1. Study English by Finding some Friends
There is nothing like having a few friends to study English together. You can practice the exercises together, have conversations together (in English!), and, as you study English together, help each other with exercises you may not understand.
1. Study English by Choosing Topics that Interest You
One of the most important things to do is to study English using topics that you like. This will help motivate you because you will also be learning about a topic you find interesting while you study English.
Learning English (or any language for that matter) is a process. You are continually improving your English and the following "How to" describes a strategy to make sure that you continue to improve effectively.
Difficulty: Average
Time Required: Varies
Here's How:
Tips:
|